Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
springy
قابل ارتجاع سرچشمه وار
Other Matches
elastic
قابل ارتجاع
supple
قابل ارتجاع کش دار
springs
جهیدن قابل ارتجاع بودن
spring
جهیدن قابل ارتجاع بودن
thermoplastic
قابل ارتجاع یا نرمش پذیردراثر حرارت
muscle bound
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
stretches
ارتجاع
restitution
ارتجاع
stretched
ارتجاع
stretch
ارتجاع
resilience
قابلیت ارتجاع
elastic force
نیروی ارتجاع
driving spring
فنر ارتجاع
elasticity
قابلیت ارتجاع
coefficient of restitution
ضریب ارتجاع
inelasticity
عدم ارتجاع
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
driving rod
میله فنر ارتجاع
elasticity
قوه ارتجاع الاستیسیته
elastic limit tensile strength
دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
principle
سرچشمه
well spring
سرچشمه
fountain head
سرچشمه
source
سرچشمه
fountains
سرچشمه
fountainhead
سرچشمه
wellhead
سرچشمه
origin
سرچشمه
head spring
سرچشمه
head water
سرچشمه
headspring
سرچشمه
headwater
سرچشمه
fountain
سرچشمه
hotbeds
سرچشمه
genitor
سرچشمه
origins
سرچشمه
hotbed
سرچشمه
derivation
سرچشمه
derivations
سرچشمه
spring
سرچشمه
springhead
سرچشمه
springs
سرچشمه
mother
سرچشمه اصل
origin
سرچشمه مایه
to be derived
سرچشمه گرفتن
originationu
سرچشمه گیری
origin
اصل سرچشمه
origins
اصل سرچشمه
the origin of evil
سرچشمه بدی
originals
منبع سرچشمه
origins
سرچشمه مایه
data origination
سرچشمه داده ها
originate
سرچشمه گرفتن
originated
سرچشمه گرفتن
originating
سرچشمه گرفتن
originates
سرچشمه گرفتن
root
سرچشمه زمینه
original
منبع سرچشمه
rise
شیب سرچشمه
head stream
سرچشمه رودخانه
rises
شیب سرچشمه
roots
سرچشمه زمینه
mothers
سرچشمه اصل
mothering
سرچشمه اصل
upstream
نزدیک به سرچشمه
mothered
سرچشمه اصل
radix
سرچشمه اولیه
rise
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rises
ترقی کردن سرچشمه گرفتن
emanating
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanates
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanated
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
emanate
سرچشمه گرفتن بیرون امدن
the parent of all evils
سرچشمه همه بدی ها منشاهمه فسادها
origin
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
the root of all kinds of evil
سرچشمه همه بدیها منشاهمه فسادها
origins
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
physiocracy
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
sensible
قابل درک قابل رویت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
قابل وصول قابل تفریق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
ablest
قابل
qualified
قابل
capable
قابل
abler
قابل
able
قابل
incapable
نا قابل
dissoluble
قابل حل
sensible
قابل حس
thorough paced
قابل
good
قابل
apt
قابل
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
tractile
قابل کشش
licensable
قابل اجازه
fungible
قابل تعویض
fusil
قابل ذوب
fortifiable
قابل استحکام
fusile
قابل ذوب
leviable
قابل تحمیل
gasifiable
قابل تبخیرgasworks
traceable
قابل تعقیب
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limpsey
قابل انحناء
livable
قابل زندگی
livable
قابل معاشرت
livable
قابل زیستن
enforceable
قابل اجرا
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
limsy
قابل انحناء
limpsy
قابل انحناء
fracturable
قابل شکست
fracturable
قابل انکسار
kenspeckle
قابل شناسایی
selective
قابل انتخاب
intelligible
قابل درک
comprehensible
قابل درک
justiciable
قابل دادرسی
drinkable
قابل اشامیدن
vulnerable
قابل حمله
judicable
قابل قضاوت
objectionable
قابل اعتراض
selectively
قابل انتخاب
guidable
قابل راهنمایی
generable
قابل تعمیم
generable
قابل تولید
get at able
قابل حصول
intelligible
قابل فهم
governable
قابل حکومت
grantable
قابل اهداء
grindable
قابل سایش
traceable
قابل ردیابی
macroscopic
قابل رویت
superposable
قابل انطباق
supportable
قابل تحمل
permeable
قابل نفوذ
reversible
قابل نقض
supposable
قابل فرض
applicable
قابل اجراء
applicable
قابل اطلاق
excitable
قابل تحریک
inflammable
قابل اشتعال
fleeceable
قابل چیدن
regrettable
قابل تاسف
tractile
قابل اتساع
fissile
قابل انشقاق
superimposable
قابل تحمیل
machinable
قابل تراش
superimposable
قابل تزاید
noticeable
قابل توجه
fissionable
قابل شکافت
fit for use
قابل استفاده
fit to eat
قابل خوردن
fixed format
قابل ثابت
flege
قابل پرواز
swimmable
قابل شناوری
submergible
قابل فروکردن در اب
flyable
قابل پرواز
liveable
قابل معاشرت
fordable
قابل عبور
venial
قابل عفو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com