English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
plausible قابل استماع
Search result with all words
prima facie case دعوی قابل استماع
Other Matches
auditioned قدرت استماع استماع
auditioning قدرت استماع استماع
audition قدرت استماع استماع
auditions قدرت استماع استماع
listens استماع
oyer استماع
listen استماع
listened استماع
listening استماع
oyer and terminer استماع و قطع
audibility قابلیت استماع
listen استماع کردن
hear استماع کردن
hear استماع کردن
hearing استماع دعوی
hears استماع کردن
hearings استماع دادرسی
hearken استماع کردن
hark استماع کردن
hearing استماع دادرسی
hearings استماع دعوی
listened پذیرفتن استماع کردن
heard استماع کرد خبرداشت
listen پذیرفتن استماع کردن
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
listening پذیرفتن استماع کردن
listens پذیرفتن استماع کردن
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
adducible قابل اضهار قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
sensible قابل درک قابل رویت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
achievable قابل وصول قابل تفریق
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble قابل حل
abler قابل
ablest قابل
qualified قابل
able قابل
sensible قابل حس
apt قابل
capable قابل
incapable نا قابل
soluble قابل حل
solvable قابل حل
good قابل
thorough paced قابل
acceptor قابل
remittable قابل پرداخت
removable قابل رفع
removable قابل انتقال
preventible قابل جلوگیری
removable قابل عزل
negotiable قابل انتقال
negotiable قابل معامله
negotiable قابل مذاکره
renderable قابل ارائه
producible قابل تولید
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
propagable قابل تبلیغ
variant قابل تغییر
reasonable قابل قبول
propagable قابل ترویج
propagable قابل تکثیر
remediable قابل علاج
pronounceable قابل تلفظ
remissible قابل اغماض
promotable قابل ترویج
apparent قابل رویت
rentable قابل اجاره
repairable قابل جبران
predicable قابل اسناد
potatory قابل شرب
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
resistible قابل مقاومت
justifiable قابل توجیه
respirable قابل تنفس
restorable قابل اعاده
returnable قابل برگشت
potable قابل شرب
pliable قابل انعطاف
reproducible قابل تکثیر
reproachable قابل توبیخ
preventable قابل جلوگیری
identifiable قابل شناسایی
repeatable قابل تکرار
replaceable قابل تعویض
prescriptible قابل تجویز
pregnable قابل ابستنی
imaginable قابل درک
substitutable قابل تعویض
detectable قابل کشف
representable قابل عرضه
reparable قابل جبران
reimbursable قابل پرداخت
verifiable قابل رسیدگی
practicable قابل اجرا
caducity قابل زوال
attributable قابل اسناد
ratable قابل ارزیابی
perceptible قابل درک
viable قابل دوام
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
audible قابل شنیدن
audible قابل شنوایی
refillable قابل تعویض
sustainable قابل تحمل
admirable <adj.> قابل تحسین
negligible قابل اغماض
negligible قابل فراموشی
verifiable قابل بازبینی
receivable قابل قبول
reclaimable قابل استرداد
rebuttable presumptions احکام قابل رد
rebuttable قابل رو کردن
reclaimable قابل احیاء
admirable <adj.> قابل پسند
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
quoteworthy قابل اقتباس
purchasable قابل خریداری
allowable قابل قبول
publishable قابل نشر
predictable قابل پیشگویی
predictably قابل پیشگویی
combustible قابل اشتعال
pursuable قابل تعقیب
prosecutable قابل تعقیب
combustible قابل احتراق
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
quodlibet نکته قابل
advisable قابل توصیه
analogous قابل قیاس
quizzable قابل ریشخند
arable قابل کشتکاری
analogous قابل مقایسه
registered قابل اهمیت
detachable قابل تجزیه
detachable قابل تفکیک
navigable قابل کشتیرانی
regulable قابل تعدیل
employable قابل استخدام
arguable قابل بحث
transformative قابل تغییر
translatable قابل ترجمه
translatable قابل تعبیر
transmissive قابل انتقال
transferable قابل ورابری
mobiles قابل تحرک
mobiles قابل حرکت
mobile قابل تحرک
mobile قابل حرکت
handy <adj.> قابل استفاده
handiest قابل استفاده
handier قابل استفاده
transmittable قابل پراکنی
arguably قابل بحث
believable قابل قبول
passable قابل قبول
tractile قابل کشش
pitiable قابل ترحم
tractile قابل اتساع
changeable قابل تغییر
amenable قابل جوابگویی
liable قابل اطمینان
accountable قابل توضیح
recoverable قابل وصول
procurable قابل حصول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com