Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
abrogable
قابل الغاء
Search result with all words
irrepealable
غیر قابل الغاء باطل نشدنی
Other Matches
annulment
الغاء
annulments
الغاء
cancellation
الغاء
defeat
الغاء
defeated
الغاء
defeating
الغاء
annulation
الغاء
defeats
الغاء
abrogation
الغاء
supersession
الغاء
avoided
الغاء کردن
administration
اجرا الغاء
avoiding
الغاء کردن
repeals
الغاء لغو
repeal
الغاء لغو
avoids
الغاء کردن
avoid
الغاء کردن
to back out
[of]
الغاء کردن
retracts
الغاء کردن
indefeasible
الغاء نشدنی
indefeasibility
الغاء نشدنی
administrations
اجرا الغاء
set aside
الغاء کردن
defeasibility
الغاء پذیری
retracting
الغاء کردن
retracted
الغاء کردن
denunciation of treaty
الغاء معاهده
retract
الغاء کردن
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
revoke
الغاء کردن لغو کردن
revoked
الغاء کردن لغو کردن
back out
دوری کردن از الغاء کردن
revoking
الغاء کردن لغو کردن
revokes
الغاء کردن لغو کردن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
قابل درک قابل رویت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
ablest
قابل
thorough paced
قابل
good
قابل
solvable
قابل حل
abler
قابل
sensible
قابل حس
able
قابل
dissoluble
قابل حل
incapable
نا قابل
capable
قابل
qualified
قابل
acceptor
قابل
apt
قابل
soluble
قابل حل
audible
قابل شنیدن
admirable
<adj.>
قابل پسند
alienable
قابل انتقال
removable
قابل عزل
sustainable
قابل تحمل
perceptible
قابل درک
practicable
قابل اجرا
navigable
قابل کشتیرانی
attributable
قابل اسناد
arable
قابل کشتکاری
seeable
قابل دید
soundable
قابل ایجادصوت
audible
قابل شنوایی
admirable
<adj.>
قابل تحسین
viable
قابل دوام
sellable
قابل فروش
alterable
قابل تغییر
verifiable
قابل بازبینی
verifiable
قابل رسیدگی
detachable
قابل تفکیک
analog
شی قابل قیاس
removable
قابل انتقال
combustible
قابل اشتعال
combustible
قابل احتراق
statutable
قابل تقنین
suable
قابل پیگرد
variant
قابل تغییر
reasonable
قابل قبول
submergible
قابل فروکردن در اب
amerceable
قابل جریمه
amendable
قابل اصلاح
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
shippable
قابل ارسال
registered
قابل اهمیت
soiothfast
قابل اعتماد
soluble oil
روغن قابل حل
ameliorable
قابل اصلاح
spareable
قابل امساک
advisable
قابل توصیه
analogous
قابل قیاس
analogous
قابل مقایسه
detachable
قابل تجزیه
predictably
قابل پیشگویی
returnable
قابل برگشت
accomplishable
قابل اجرا
practicals
قابل استفاده
reproducible
قابل تکثیر
practical
<adj.>
قابل استفاده
profitable
قابل استفاده
allowable
قابل استفاده
allowable
قابل قبول
reproachable
قابل توبیخ
revealable
قابل مکاشفه
revocable
قابل فسخ
restorable
قابل اعاده
respirable
قابل تنفس
explosive
قابل انفجار
absorbable
قابل جذب
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
absolvable
قابل عفو
abrogable
قابل نسخ
acceptance limit
حد قابل قبول
abatable
قابل تخفیف
reputable
قابل اطمینان
reputable
قابل شهرت
resistible
قابل مقاومت
renderable
قابل ارائه
acclamable
قابل تحسین
acclimatable
قابل اعتیاد
aceptive
قابل قبول
mobiles
قابل حرکت
revocable
قابل برگشت
admittable
قابل قبول
adjustable
قابل تنظیم
salvageable
قابل نجات
identifiable
قابل شناسایی
satiable
قابل اشباع
scrutable
قابل کشف
scrutable
قابل درک
searchable
قابل جستجو
admittable
قابل تصدیق
predictable
قابل پیشگویی
affimable
قابل تصدیق
seaworthy
قابل دریانوردی
rentable
قابل اجاره
adjustable
قابل تطبیق
adducible
قابل استدلال
pliable
قابل انعطاف
revocable
قابل رجوع
revokable
قابل فسخ
sailable
قابل کشتیرانی
acquirable
قابل حصول
sailable
قابل هوابری
representable
قابل عرضه
substitutable
قابل تعویض
replaceable
قابل تعویض
repeatable
قابل تکرار
reparable
قابل جبران
repairable
قابل جبران
elastic
قابل ارتجاع
pitiable
قابل ترحم
warrantable
قابل گواهی
willable
قابل اراده
changeable
قابل تغییر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
willable
قابل اعمال
liable
قابل اطمینان
accountable
قابل توضیح
recoverable
قابل وصول
procurable
قابل حصول
obtainable
قابل حصول
acceptable
قابل پذیرش
acceptable
قابل قبول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com