English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
ductile قابل انبساط شکل پذیر
Other Matches
distensible انبساط پذیر
expansible کش امدنی انبساط پذیر
tensile قابل انبساط
expandable قابل انبساط
expansile قابل انبساط
expansibly بطور قابل انبساط
expanding cement سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
miscible قابل اختلاط حل پذیر
dependable قابل اعتماد توکل پذیر
divisible قابل قسمت بخش پذیر
hereditable قابل توارث وارثت پذیر
pardoable امرزش پذیر قابل بخشش
propitiable قابل تسکین استمالت پذیر
filtrable قابل پالایش تصفیه پذیر
commutable دگرگونی پذیر قابل تبدیل
filterable قابل پالایش تصفیه پذیر
pracitcable قابل اجرا صورت پذیر
reproducible قابل تولید مجدد تجدید پذیر
inelastic غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
subdividable قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
transpirable قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscripts زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
shapable شکل پذیر قابل شکل گیری
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
inferable قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible قابل استنتاج استنتاج پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
extension انبساط
expansion انبساط
extensions انبساط
stretches انبساط
stretched انبساط
stretch انبساط
pleasures انبساط
pleasure انبساط
strain انبساط
strains انبساط
distentions انبساط
distensions انبساط
dilatation انبساط
expansion loop خم انبساط
distension انبساط
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
expandability قابلیت انبساط
companding انبساط تراکم
inextensibility انبساط ناپذیری
free expansion انبساط ازاد
inextension عدم انبساط
heat expansion انبساط حرارت
expansiveness انبساط پذیری
diastole انبساط قلبی
dilatability انبساط پذیری
dilatation درز انبساط
cubical expansion انبساط حجمی
creep limit حد انبساط دائمی
tension قوه انبساط
tensions قوه انبساط
dilation of time انبساط زمان
evolution of heat انبساط حرارتی
dilatation انبساط حرارتی
distensibility قابلیت انبساط
expansion diaphragm دیاگرام انبساط
thermal expansion انبساط حرارتی
expansion coefficient ضریب انبساط
expansion of universe انبساط جهان
expansion rate اهنگ انبساط
expansibility قابلیت انبساط
coefficient of expansion ضریب انبساط
expansion point درز انبساط
expansion انبساط بسط
expansion joint درز انبساط
expansion گسترش انبساط
expansion heat حرارت انبساط
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
d.muscle ماهیچه انبساط دهنده
thermal coefficient of expansion ضریب انبساط حرارتی
elater خاصیت انبساط و گسترش
characteristic expansion time زمان شاخص انبساط
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
brake expander mechanism مکانیزم انبساط ترمز
dilatability قابلیت انبساط یا اتساع
nephelauxetic effect اثر انبساط ابرالکترونی
coefficient of thermal expansion ضریب انبساط حرارتی
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
extensometer دستگاه اندازه گیری انبساط
dilatometer دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
volume change of concrete تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
invar الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
achalasia عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
stirling cycle سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
joule kelvin effect انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
combustible قابل سوزش قابل تراکم
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presumable قابل استنباط قابل استفاده
observable قابل مشاهده قابل گفتن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
achievable قابل وصول قابل تفریق
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
pliable خم پذیر
cleavable رخ پذیر
pi acceptor پی پذیر
solvable حل پذیر
soluble حل پذیر
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
variable تغییر پذیر
stretchier فراخی پذیر
infusible گداز نا پذیر
stretchier کشش پذیر
lowest common denominators مردم پذیر
voidable <adj.> بطلان پذیر
lowest common denominator مردم پذیر
inexpugnable شکست نا پذیر
inflamable اشتعال پذیر
inextensible تمدید نا پذیر
indocile تعلیم نا پذیر
despicable نکوهش پذیر
extensible توسعه پذیر
extendible کشش پذیر
fathomable پیمایش پذیر
weariless خستگی نا پذیر
wallydraigle تاثیر پذیر
interchangeably بطورتبادل پذیر
fatig خستگی پذیر
fatigable خستگی پذیر
flxible خمش پذیر
healable درمان پذیر
available دسترس پذیر
fixable ثبات پذیر
improvable بهبود پذیر
improvably اصلاح پذیر
impressible تاثیر پذیر
incompressible تراکم نا پذیر
excitable تحریک پذیر
glass jaw بوکسوراسیب پذیر
generable زایش پذیر
passive کنش پذیر
passives کنش پذیر
fusible گداز پذیر
estimable تخمین پذیر
gaugeable پیمایش پذیر
flexible cable کابل خم پذیر
able to take a load <adj.> بار پذیر
fissile شکاف پذیر
elastic انعطاف پذیر
stretchy فراخی پذیر
stretchy کشش پذیر
stretchiest فراخی پذیر
stretchiest کشش پذیر
figurable شکل پذیر
fissionable شکافت پذیر
separable تفکیک پذیر
variables تغییر پذیر
incondensable ناچگال پذیر
increasable افزایش پذیر
retractable انکار پذیر
indemonstrable اثبات نا پذیر
fatiguable خستگی پذیر
pilable انحنا پذیر
supple انعطاف پذیر
supple تغییر پذیر
realizable تحقق پذیر
indissoluble تجزیه نا پذیر
inexhaustible خستگی نا پذیر
definable تعریف پذیر
sociable جامعه پذیر
submissive سلطه پذیر
accident-prone سانحه پذیر
accident prone سانحه پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com