English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
assimilable قابل تجانس
Other Matches
congruence تجانس
congruity تجانس
congruency تجانس
incongruities عدم تجانس
dissimilarities عدم تجانس
heterogeny عدم تجانس
dissimilarity عدم تجانس
heterogeneity عدم تجانس
incongruity عدم تجانس
incongruence عدم تجانس
uniform scaling تجانس [هندسه] [ریاضی]
disproportion بی قوارگی عدم تجانس
imparity عدم تجانس نابرابری
congenial <adj.> دارای تجانس روحی
isotropic scaling تجانس [هندسه] [ریاضی]
congenial دارای تجانس روحی
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
heterology عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presentable قابل معرفی قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
achievable قابل وصول قابل تفریق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
sensible قابل درک قابل رویت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
thorough paced قابل
ablest قابل
sensible قابل حس
qualified قابل
acceptor قابل
able قابل
abler قابل
solvable قابل حل
dissoluble قابل حل
good قابل
incapable نا قابل
apt قابل
capable قابل
soluble قابل حل
exepandable قابل توسعه
exercisable قابل تمرین
extractive قابل کشیدن
faithworthy قابل اعتماد
farmable قابل کشتکاری
farmable قابل اجاره
exhalable قابل تبخیر
extractible قابل استخراج
extractable قابل کشیدن
expansile قابل انبساط
expandable قابل انبساط
expessible قابل بیان
expessible قابل فهماندن
explainable قابل شرح
extensible قابل تمدید
extensile قابل بسط
extensile قابل کشش
extensile قابل تعمیم
exterminable قابل انقراض
discountable قابل کسر
expellable قابل اخراج
executory قابل اجرا
executable قابل اجرا
discoverable قابل کشف
discriminable قابل تمیز
discussable قابل بحث
discussible قابل بحث
dislikable قابل تنفر
dislikeable قابل تنفر
displaceable قابل تغییر
disputable قابل بحث
dirigible قابل هدایت
despisable قابل استحقار
detachable bottom کف قابل تفکیک
determinable قابل تعیین
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
diffusible قابل انتشار
dilatable قابل اتساع
diminishable قابل کاستن
distillable قابل تقطیر
distributable قابل توزیع
effable قابل تغییر
erodible قابل فرسایش
evaporable قابل تبخیر
evocable قابل احضار
exactable قابل تحمیل
exactable قابل مطالبه
exchangeable قابل مبادله
excludable قابل استثناء
erodible قابل سایش
erectile قابل نعوظ
dividable قابل تقسیم
dubitable قابل تردید
examinable قابل امتحان
collectable قابل وصول
effaceable قابل زدودن
eludible قابل گریز
enforcible قابل اجرا
eradicable قابل استیصال
recommendable قابل توصیف
inflamable قابل اشتعال
irrecusable غیر قابل رد
irrigable قابل ابیاری
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
kenspeckle قابل شناسایی
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
inventible قابل جعل
inventible قابل اختراع
investigable قابل رسیدگی
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
inhabitable قابل سکنی
inheritable قابل توارث
inoculable قابل تلقیح
inspirable قابل تنفس
namable قابل ذکر
insurable قابل بیمه
interconvertible قابل تبدیل
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
mistakable قابل اشتباه
mobilizable قابل تجهیز
moot قابل بحث
moveable قابل تغییر
multipliable قابل تکثیر
merchantable قابل فروش
merchantable قابل معامله
mentionable قابل ذکر
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
maintainable قابل نگاهداری
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
multiplicable قابل تکثیر
inferible قابل استنباط
farmeble قابل اجاره
fleeceable قابل چیدن
flege قابل پرواز
titratable قابل عیارگیری
flightworthy قابل پرواز
flyable قابل پرواز
fordable قابل عبور
liveable قابل زندگی
forfeitable قابل مجازات
forgeable قابل اهنگری
fixed format قابل ثابت
fit to eat قابل خوردن
fit for use قابل استفاده
farmeble قابل کشتکاری
fathomable قابل پیمایش
fencible قابل دفاع
fermentable قابل تخمیر
fertilizable قابل باروری
fiduciary قابل اعتماد
fishable قابل ماهیگیری
fissile قابل انشقاق
fissionable قابل شکافت
fortifiable قابل استحکام
fracturable قابل شکست
fracturable قابل انکسار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com