Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
fissionable
قابل تجزیه متلاشی شونده
Other Matches
decompose
تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes
تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposable
قابل تجزیه
detachable
قابل تجزیه
transformative
قابل تبدیل دگرگون شونده
construable
قابل تجزیه تفسیر شدنی
analyzable
قابل تجزیه و تحلیل فرگشاپذیر
irresolvable
غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
implosion weapon
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
disjointed
متلاشی
fragmentate
متلاشی کردن
disjoin
منفصل متلاشی
to wreck
متلاشی کردن
crack up
متلاشی شدن
crack-up
متلاشی شدن
hackle
متلاشی کردن
fragment
قطعات متلاشی خردکردن
disintegrating slag
سرباره متلاشی شده
fragments
قطعات متلاشی خردکردن
fragmenting
قطعات متلاشی خردکردن
to fall in
متلاشی شدن
[ساختمان]
to cave in
متلاشی شدن
[ساختمان]
disintegrate
متلاشی شدن یا کردن
to pull down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to tear down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to collapse
متلاشی شدن
[ساختمان]
disintegrates
متلاشی شدن یاکردن
to demolish a building
متلاشی کردن ساختمانی
disintegrate
متلاشی شدن یاکردن
disintegrating
متلاشی شدن یا کردن
disintegrates
متلاشی شدن یا کردن
wreck
خرد و متلاشی شدن
disintegrating
متلاشی شدن یاکردن
wrecking
خرد و متلاشی شدن
wrecks
خرد و متلاشی شدن
dispersion
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
splinters
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splinter
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintering
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
splintered
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن
something collapses like a card of house
متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
collapsing
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapses
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse
متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
jigsaw puzzle
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
deliquescent
اب شونده
squashy
له شونده
step down
کم شونده
vimineous
خم شونده
diminishing
کم شونده
folding
تا شونده
dialysis
تجزیه
dissociation
تجزیه
decoupling
تجزیه
dissection
تجزیه
decomposition
تجزیه
anatomy
تجزیه
cracking
تجزیه
disintegration
تجزیه
shake down
تجزیه
parsing
تجزیه
analyzer
تجزیه گر
segregation
تجزیه
break up
تجزیه
break down
تجزیه
separation
تجزیه
separations
تجزیه
resolutions
تجزیه
resolution
تجزیه
severance
تجزیه
sequestration
تجزیه
separate
تجزیه
analysis
تجزیه
separated
تجزیه
decaying
تجزیه
decays
تجزیه
separates
تجزیه
decay
تجزیه
decayed
تجزیه
breaks
تجزیه
break
تجزیه
catalysis
تجزیه
dissolution
تجزیه
anatomies
تجزیه
tensive
سفت شونده
payee
پرداخت شونده
remittent
سبک شونده
interviewees
مصاحبه شونده
interviewee
مصاحبه شونده
osculant
واقع شونده
ingoing
وارد شونده
tabescent
لاغر شونده
changful
دگرگون شونده
conducive
منجر شونده
inbound
وارد شونده
coagulable
دلمه شونده
clotty
دلمه شونده
clastic
تقسیم شونده
clastic
جدا شونده
entrant
وارد شونده
fulminating
محترق شونده
tilting board
صفحه کج شونده
accumulative
جمع شونده
metabolic
دگرگون شونده
congregative
جمع شونده
changful
جوربجور شونده
causative
سبب شونده
tensive
وخیم شونده
increscent
زیاد شونده
illative
منتج شونده
payees
پرداخت شونده
repressive
مانع شونده
ameliorative
بهتر شونده
revulsive
جابجا شونده
aggravative
بدتر شونده
adrenergic
فعال شونده
rigescent
سفت شونده
rigescent
سخت شونده
rubescent
قرمز شونده
drying
خشک شونده
acidific
ترش شونده
intrant
داخل شونده
accumulatively
بطورجمع شونده
accretive
زیاد شونده
explosive
منفجر شونده
outgoing
صادر شونده
analysand
تحلیل شونده
nigrescent
سیاه شونده
deterrents
مانع شونده
entrants
وارد شونده
menstruating
قاعده شونده
napidescent
سنگ شونده
base ejection
پرتاب شونده از ته
assimilatory
هم جنس شونده
ingoing
داخل شونده
ingravescent
سخت تر شونده
ingressive
داخل شونده
inhibiter
مانع شونده
inhibitor
مانع شونده
restrainer
مانع شونده
retractive
جمع شونده
introgresseive
داخل شونده
deterrent
مانع شونده
friable
خرد شونده
acquiescent
راضی شونده
accumulates
جمع شونده
frequented
تکرار شونده
locator
جایگزین شونده
displaceable
جابجا شونده
frequenting
تکرار شونده
frequents
تکرار شونده
stretchiest
گشاد شونده
liquescent
مایع شونده
frondescent
برگ شونده
incoming
وارد شونده
dilatant
گشاد شونده
accumulating
جمع شونده
evanescent
محو شونده
deviator
منحرف شونده
deteriorative
بدتر شونده
gray
سفید شونده
latescent
پنهان شونده
accumulate
جمع شونده
migratory
جابجا شونده
pulverulent
خرد شونده
meliorative
بهتر شونده
examinee
امتحان شونده
eruptional
منفجر شونده
excurrent
جاری شونده
erubescent
سرخ شونده
insured
بیمه شونده
proliferous
تکثیر شونده
metastatic
جابجا شونده
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
emissive
خارج شونده
emanative
صادر شونده
soluble oil
روغن حل شونده
reactive
منعکس شونده
fill in
جانشین شونده
fly table
میز تا شونده
foldaway
کوچک شونده
frequent
تکرار شونده
depreciable
مستهلک شونده
perfusive
پاشیده شونده
decreasingly
بطورکم شونده
seceder
منتزع شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com