Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
pitiable
قابل ترحم
Other Matches
pathos
عامل وموجد ترحم وتاثر ترحم
pities
ترحم
pities
حس ترحم
pitied
ترحم
pitied
حس ترحم
pitiless
بی ترحم
commiseration
ترحم
pity
ترحم
heavy-handed
<adj.>
بی ترحم
ruthful
پر ترحم
pity
حس ترحم
commiserated
ترحم کردن بر
self-pity
ترحم بخود
self pity
ترحم بخود
commiserating
ترحم کردن بر
grith
ترحم شفقت
commiserates
ترحم کردن بر
commiserate
ترحم کردن بر
pitied
ترحم کردن
compassionate
[archaic]
ترحم کردن
commiserate
ترحم کردن
be sorry
[apologizing]
ترحم کردن
regret
ترحم کردن
pities
ترحم کردن
pity
ترحم کردن
compassionate
ترحم کردن
coup de grace
کشتن از روی ترحم
euthansia
کشتن از روی ترحم
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
put-down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-downs
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
قابل درک قابل رویت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
sensible
قابل حس
dissoluble
قابل حل
solvable
قابل حل
capable
قابل
abler
قابل
good
قابل
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
qualified
قابل
thorough paced
قابل
able
قابل
ablest
قابل
apt
قابل
dividable
قابل تقسیم
arguable
قابل بحث
transferable
قابل انتقال
propagable
قابل تکثیر
transferable
قابل ورابری
propagable
قابل ترویج
distributable
قابل توزیع
analogical
قابل قیاس
pursuable
قابل تعقیب
prosecutable
قابل تعقیب
promotable
قابل ترویج
derivable
قابل اشتقاق
shippable
قابل ارسال
propagable
قابل تبلیغ
pronounceable
قابل تلفظ
descendible
قابل انتقال
describable
قابل توصیف
mobiles
قابل تحرک
mobiles
قابل حرکت
seeable
قابل دید
admissible
قابل قبول
quizzable
قابل ریشخند
quodlibet
نکته قابل
quoteworthy
قابل اقتباس
discernible
قابل تشخیص
disputable
قابل بحث
ratable
قابل ارزیابی
rebuttable
قابل رو کردن
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
quenchable
قابل جلوگیری
handier
قابل استفاده
adducible
قابل استدلال
mobile
قابل تحرک
analog
شی قابل قیاس
recommendable
قابل توصیف
sellable
قابل فروش
amerceable
قابل جریمه
mobile
قابل حرکت
distillable
قابل تقطیر
handy
<adj.>
قابل استفاده
purchasable
قابل خریداری
handiest
قابل استفاده
distinct
قابل تشخیص
predicable
قابل اسناد
debatable
قابل بحث
debatable
قابل منافره
debatable
قابل گفتگو
deposable
قابل عزل
soundable
قابل ایجادصوت
soluble oil
روغن قابل حل
aposematic
قابل گوشزد
soiothfast
قابل اعتماد
forgivable
قابل بخشایش
forgivable
قابل عفو
effable
قابل تغییر
washable
قابل شستشو
spareable
قابل امساک
pregnable
قابل ابستنی
prescriptible
قابل تجویز
superimposable
قابل اضافه
appeasable
قابل تسکین
submersible
قابل شناوری
denumerable
قابل شمارش
submergible
قابل فروکردن در اب
suable
قابل پیگرد
appealable
قابل استیناف
statutable
قابل تقنین
deportable
قابل تبعید
apodictic
قابل توضیح
pardonable
قابل بخشیدن
deprivable
قابل محرومیت
procurable
قابل حصول
obtainable
قابل حصول
acceptable
قابل پذیرش
acceptable
قابل قبول
passable
قابل عبور
passable
قابل قبول
producible
قابل تولید
believable
قابل قبول
recoverable
قابل وصول
accountable
قابل توضیح
preventable
قابل جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
pardonable
قابل عفو
changeable
قابل تغییر
apodeictic
قابل توضیح
publishable
قابل نشر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
excusable
قابل عفو
dubitable
قابل تردید
liable
قابل اطمینان
arguably
قابل بحث
reparable
قابل جبران
realizable
قابل درک
sociable
قابل معاشرت
reproachable
قابل توبیخ
adaptable
قابل توافق
tolerable
قابل قبول
detonatable
قابل انفجار
tolerable
قابل تحمل
reproducible
قابل تکثیر
flammable
قابل اشتعال
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
realizable
قابل تحقق
substantial
قابل توجه
repeatable
قابل تکرار
sailable
قابل هوابری
replaceable
قابل تعویض
venial
قابل عفو
substitutable
قابل تعویض
remarkable
قابل توجه
admittable
قابل تصدیق
serviceable
قابل استفاده
expendable
قابل خرج
representable
قابل عرضه
preferable
قابل ترجیح
inflammable
قابل اشتعال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com