English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
propitiable قابل تسکین استمالت پذیر
Other Matches
placative تسکین پذیر
pacifiable تسکین پذیر
appeasable قابل تسکین
inappeasable غیر قابل تسکین قانع نشدنی
miscible قابل اختلاط حل پذیر
hereditable قابل توارث وارثت پذیر
ductile قابل انبساط شکل پذیر
filtrable قابل پالایش تصفیه پذیر
filterable قابل پالایش تصفیه پذیر
pracitcable قابل اجرا صورت پذیر
commutable دگرگونی پذیر قابل تبدیل
dependable قابل اعتماد توکل پذیر
pardoable امرزش پذیر قابل بخشش
divisible قابل قسمت بخش پذیر
reproducible قابل تولید مجدد تجدید پذیر
inelastic غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
transpirable قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
subdividable قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
propitiation استمالت
propitiates استمالت کردن
propitiated استمالت کردن
unappeasable استمالت ناپذیر
propitiate استمالت کردن
propitiating استمالت کردن
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscript زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscripts زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
shapable شکل پذیر قابل شکل گیری
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
inferable قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible قابل استنتاج استنتاج پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
soothes دلجویی کردن استمالت کردن
soothed دلجویی کردن استمالت کردن
soothe دلجویی کردن استمالت کردن
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
relief تسکین
placation تسکین
solace تسکین
palliation تسکین
sedation تسکین
conciliation تسکین
allayment تسکین
appeasement تسکین
mollification تسکین
assuagement تسکین
mitigation تسکین
alleviation تسکین
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
placated تسکین دادن
placates تسکین دادن
mollified تسکین دادن
placating تسکین دادن
palliation تسکین [درد]
mollifying تسکین دادن
mollify تسکین دادن
temporalize تسکین دادن
mollifies تسکین دادن
placate تسکین دادن
quencher تسکین دهنده
insatiability تسکین ناپذیری
propitiator تسکین دهنده
placebos مایه تسکین
sooth تسکین دهنده
propitiating تسکین دادن
pacified تسکین دادن
pacifies تسکین دادن
pacifying تسکین دادن
propitiates تسکین دادن
placebo مایه تسکین
propitiated تسکین دادن
sedate تسکین دهنده
sedated تسکین دهنده
sedates تسکین دهنده
sedating تسکین دهنده
relieving anode اند تسکین
salve تسکین دادن
propitiate تسکین دادن
pacify تسکین دادن
pacification تسکین دادن
easing تسکین [درد]
quietens تسکین دادن
quietening تسکین دادن
unappeasable تسکین نیافتنی
quietened تسکین دادن
quieten تسکین دادن
palliate تسکین دادن
palliator تسکین دهنده
antalgic تسکین دهنده
appeaser تسکین بخش
soothe تسکین دادن
abatement [of pain] تسکین [درد]
easement تسکین [درد]
soothes تسکین دادن
soothed تسکین دادن
relievable تسکین دادنی
pacificator تسکین دهنده
alleviation تسکین [درد]
relief [from pain] تسکین [درد]
pacifier تسکین دهنده پستانک
alleviative داروی تسکین دهنده
tranquilizer داروی تسکین دهنده
salve مرهم تسکین دهنده
salve داروی تسکین دهنده
propitiatory وابسته به تسکین یا دلجویی
anodyne تسکین دهنده مسکن
pacifiers تسکین دهنده پستانک
appeasing ساکت کردن تسکین دادن
appease ساکت کردن تسکین دادن
appeases ساکت کردن تسکین دادن
appeased ساکت کردن تسکین دادن
pacified ارام کردن تسکین دادن
pacifies ارام کردن تسکین دادن
pacify ارام کردن تسکین دادن
pacifying ارام کردن تسکین دادن
quell سرکوبی کردن تسکین دادن
quelled سرکوبی کردن تسکین دادن
quietest ارام کردن تسکین دادن
quiet ارام کردن تسکین دادن
quelling سرکوبی کردن تسکین دادن
quells سرکوبی کردن تسکین دادن
smoothed ارام کردن تسکین دادن
smoothest ارام کردن تسکین دادن
immitigable سبک نشدنی تسکین ندادنی
smooths ارام کردن تسکین دادن
implacability تسکین ناپذیری کینه توزی
smooth ارام کردن تسکین دادن
remittent تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
soothing ارامی بخش دارای اثر تسکین دهنده تسلیت
acupressure روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل معرفی قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
cleavable رخ پذیر
pi acceptor پی پذیر
soluble حل پذیر
pliable خم پذیر
solvable حل پذیر
mitigates تخفیف دادن تسکین دادن
mitigate تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated تخفیف دادن تسکین دادن
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
workable <adj.> انجام پذیر
coercible اجبار پذیر
skittish تغییر پذیر
executable <adj.> انجام پذیر
semi solvable نیم حل پذیر
dilatable اتساع پذیر
rotatable چرخش پذیر
inevitable چاره نا پذیر
countable شمارش پذیر
regulable تنظیم پذیر
civilizable تمدن پذیر
expiable کفاره پذیر
available دسترس پذیر
able to take a load <adj.> بار پذیر
cogitable اندیشه پذیر
corruptible فساد پذیر
workable <adj.> امکان پذیر
avoidable اجتناب پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
permeable رطوبت پذیر
curable علاج پذیر
disintegrable تجزیه پذیر
permeable نشت پذیر
permeable نفوذ پذیر
reversible برگشت پذیر
reversible واگشت پذیر
corrigible اصلاح پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com