English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
ponderable قابل تعمق وتفکر
Other Matches
cogitation اندیشه وتفکر
cogitative مربوط به اندیشه وتفکر
structuralism بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
reflection تعمق
meditation تعمق
cud تعمق
contemplation تعمق
ponder تعمق کردن
pondered تعمق کردن
pondering تعمق کردن
ponders تعمق کردن
turn over تعمق کردن
perpend تعمق کردن
to go deep in to تعمق کردن در
contemplator تعمق کننده
unthinkable فکرنکردنی غیرقابل تعمق
deliberated تعمق کردن سنجیدن
deliberates تعمق کردن سنجیدن
deliberating تعمق کردن سنجیدن
deliberate تعمق کردن سنجیدن
knee-jerk بدون تعمق و تفکر
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable قابل وصول قابل تفریق
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presentable قابل معرفی قابل ارائه
adducible قابل اضهار قابل ارائه
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
sensible قابل درک قابل رویت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible قابل حس
soluble قابل حل
thorough paced قابل
abler قابل
incapable نا قابل
able قابل
ablest قابل
dissoluble قابل حل
qualified قابل
acceptor قابل
capable قابل
solvable قابل حل
apt قابل
good قابل
open cheque چک قابل انتقال
operable قابل علاج
multiplicable قابل تکثیر
considerable قابل توجه
namable قابل ذکر
omissible قابل حذف
observable قابل مراعات
knowable قابل دانستن
nota bene قابل توجه
numerable قابل شمارش
extendable قابل تمدید
open قابل بحث
opened قابل بحث
opens قابل بحث
piceous قابل اشتعال
persuadable قابل تشویق
newsworthy قابل انتشار
pasturable قابل چرا
operable قابل درمان
plantable قابل کشت
elastic قابل ارتجاع
pardoable قابل عفو
partible قابل افراز
divisible قابل تقسیم
extendable قابل تعمیم
propagable قابل ترویج
multipliable قابل تکثیر
merchantable قابل فروش
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
trustworthy قابل اعتماد
inhabitable قابل سکنی
pivoting قابل چرخش
irrigable قابل ابیاری
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
enforceable قابل اجرا
enforceable قابل اجراء
digestible قابل هضم
kenspeckle قابل شناسایی
leviable قابل تحمیل
investigable قابل رسیدگی
interconvertible قابل تبدیل
regrettable قابل تاسف
imaginable قابل درک
detectable قابل کشف
inferable قابل استنباط
justifiable قابل توجیه
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
noticeable قابل توجه
inheritable قابل توارث
inoculable قابل تلقیح
inquirable قابل تحقیق
inspirable قابل تنفس
insurable قابل بیمه
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
negotiating قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
mistakable قابل اشتباه
mobilizable قابل تجهیز
separable قابل تفکیک
moot قابل بحث
eligible قابل انتخاب
meltable قابل ذوب
drinkable قابل اشامیدن
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زندگی
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
maintainable قابل نگاهداری
medicable قابل معالجه
moveable قابل تغییر
comprehensible قابل درک
venial قابل عفو
remarkable قابل توجه
rentable قابل اجاره
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
repairable قابل جبران
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
reparable قابل جبران
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
renderable قابل ارائه
removable قابل عزل
removable قابل انتقال
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
removable قابل رفع
repeatable قابل تکرار
flammable قابل اشتعال
replaceable قابل تعویض
revocable قابل برگشت
culpable قابل مجازات
revocable قابل رجوع
preferable قابل ترجیح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com