Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
adjustable
قابل تنظیم
adjustable buckle
سگک قابل تنظیم
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
adjustable clamp
گیره قابل تنظیم
variable speed gear drive
گیربکس قابل تنظیم
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
adjustable antenna
آنتن قابل تنظیم
adjustable catch
دستگیره قابل تنظیم
adjustable channel
مجرای قابل تنظیم
adjustable stop
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
adjustable gib
پشت بند قابل تنظیم
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
abeam
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable waist tab
نوار دور کمر قابل تنظیم
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
capably
بطور قابل
kaplan pump
نوعی پمپ پروانهای که پرههای چرخ کن قابل تنظیم است
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
flexibly
بطور قابل انحناء
laudably
بطور قابل ستایش
heritably
بطور قابل توارث
reliably
بطور قابل اعتماد
extricably
بطور قابل تخلیص
considerably
بطور قابل ملاحظه
inheritably
بطور قابل توارث
separably
بطور قابل تفکیک
eligibly
بطور قابل قبول
tolerably
بطور قابل تحمل
objectionably
بطور قابل اعتراض
justifiably
بطور قابل تصدیق
justifiably
بطور قابل تبرئه
explosively
بطور قابل احتراق
expansibly
بطور قابل انبساط
habitably
بطور قابل سکونت
remarkably
بطور قابل ملاحظه
admissibleness
بطور قابل قبول
aposematically
بطور قابل گوشزد
imputably
بطور قابل اسناد
excusably
بطور قابل عفو
estimably
بطور قابل احترام
improvably
بطور قابل ترقی
imaginably
بطور قابل تصور
interestingly
بطور قابل توجه
divisibly
بطور قابل تقسیم
presentably
بطور قابل معرفی
questionably
بطور قابل تردید
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
practicably
بطور قابل عبور
praiseworthily
بطور قابل ستایش
interchangeably
بطور قابل معاوضه
comparably
بطور قابل مقایسه
perceptibly
بطور قابل درک
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
inimitably
بطور غیر قابل تقیلد
irremeable
بطور غیر قابل برگشت
inalienably
بطور غیر قابل انتقال
impregnably
بطور غیر قابل تسخیر
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
incalculably
بطور غیر قابل تخمین
immeasurably
بطور غیر قابل پیمایش
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
incorruptibly
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
graduated circle of an alidade
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
longitudinal dihedral
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
angle of rotation
زاویه دوران زاویه چرخش
angle of convergence
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose
زاویه تعادل زاویه ارامش
loss angle
زاویه تلف زاویه تلفات
declination
زاویه انحراف زاویه میل
entering angle
زاویه ورودی زاویه دخول
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
angle offset method
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
apex angle
زاویه راسی هدف زاویه راسی
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
incisively
بطور نافذ بطور زننده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
angle of arrival
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
grid magnatic angle
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
pike
زاویه
angle of attack
زاویه تک
isogonic line
خط هم زاویه
angle
زاویه
angles
زاویه
angle t
زاویه تی
locality
زاویه
localities
زاویه
corner
زاویه
cornering
زاویه
canton
زاویه
cantons
زاویه
corners
زاویه
goniometry
زاویه سنجی
acute angle
زاویه حاده
angle of friction
زاویه مالش
angle of friction
زاویه اصطکاک
goniometer
زاویه سنج
angle of action
زاویه عمل
angle of approach
زاویه حاده
interlan angle
زاویه داخلی
head stone
سنگ زاویه
angle cut
زاویه برش
an acute angle
زاویه حاده
angle of approach
زاویه تند
goniameter
زاویه سنج
goniometer
زاویه یاب
acute angled
زاویه حاده
angle of fall
زاویه فرود
alidad
زاویه سنج
angle of dip
زاویه میل
goniometry
زاویه یابی
angle of departure
زاویه صعود
angle of attack
زاویه حمل
angle of contact
زاویه تماس
angle of elevation
زاویه درجه
angle of bevel
زاویه حاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com