Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
vulnerable
قابل حمله
assailable
قابل حمله
Search result with all words
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
backstabber
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Other Matches
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
قابل درک قابل رویت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
canvassed
حمله
canvass
حمله
aggression
حمله
attacked
حمله
attack
حمله
offence
حمله
offenses
حمله
attacks
حمله
time cut
ضد حمله
sally
حمله
sallies
حمله
thrust
حمله
assaulting
حمله
spells
حمله
spelled
حمله
spell
حمله
assailment
حمله
onslaught
حمله
offensives
حمله
onslaughts
حمله
offensive
<adj.>
حمله
stound
حمله
ictys
حمله
assaulted
حمله
impugnation
حمله
besetting
حمله پی در پی
offense
حمله
offense,etc
حمله
seizures
حمله
attacking line
خط حمله
hysteria
حمله
seizure
حمله
assault
حمله
impugnment
حمله
assaults
حمله
counter
حمله
fittest
حمله
venues
حمله
thrusts
حمله
thrusting
حمله
fits
حمله
fit
حمله
countered
حمله
venue
حمله
epileptic fit
حمله
attacking
[style of play, player]
<adj.>
حمله
wide open
حمله
onrush
حمله
forays
حمله
onset
حمله
foray
حمله
countering
حمله
campaigns
حمله
canvasses
حمله
canvassing
حمله
campaigning
حمله
falling sickness
حمله
inroad
حمله
campaigned
حمله
campaign
حمله
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
to fall on
حمله کردن
hysteroid
حمله اور
hysterogenic
حمله اور
hypnolepsy
حمله خواب
to be down up
حمله کردن بر
time thrust
ضد حمله شمیرباز
counter attack
حمله متقابله
backside attack
حمله از پشت
to roll up the enemy line
حمله جناحی
banzai attack
حمله بی پروا
epilepsy
غشی حمله
wolf pack
حمله گرگ
blow in
حمله از میان خط
outside lines
خطوط حمله
line of departure
خط شروع حمله
to makea raid.on
حمله کردن بر
storming column
ستون حمله
to make a pounce
حمله کردن
to fallirrto a f.
حمله کردن
counter-attack
حمله متقابله
counter-attacks
حمله متقابله
thrust line
خط حمله خط انجام تک
spearheading
نوک حمله
spearheaded
نوک حمله
leading edge
لبه حمله
suicide bombing
حمله با خودکشی
suicide attack
حمله با خودکشی
spearhead
نوک حمله
launch an attack
شروع حمله
spells
حمله ناخوشی
up in arms
<idiom>
آماده حمله
spelled
حمله ناخوشی
spell
حمله ناخوشی
spearheads
نوک حمله
unassailable
غیرقابل حمله
assailant
حمله کننده
shock
حمله عصبی
sally
حمله ورشدن
seized
دچار حمله
sallies
حمله ورشدن
assailants
حمله کننده
geong geuk
حمله تکواندو
geong gegak
حمله تکواندو
line of skirmishers
حمله به خط زنجیر
launch an attack
حمله کردن
strike
حمله کردن
frontal attack
حمله جبههای
seizes
دچار حمله
canvassed
حمله ناگهانی
multiple offence
حمله مرکب
lunging
حمله ناگهانی
lunges
حمله ناگهانی
lunged
حمله ناگهانی
offense
تقصیر حمله
make at
حمله کردن
lunge
حمله ناگهانی
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
momentum of attack
شدت حمله
jump off
شروع حمله
momentum of attack
دور حمله
sorties
حمله ناگهانی
narcolepsy
حمله خواب
canvass
حمله ناگهانی
air attack
حمله هوایی
air strike
حمله هوایی
aggressive
حمله ور مهاجم
canvasses
حمله ناگهانی
aggressors
حمله کننده
aggressor
حمله کننده
canvassing
حمله ناگهانی
nimzovitch attack
حمله نیمزوویچ
set
حمله کردن
slotting
شکاف در خط حمله
sets
حمله کردن
setting up
حمله کردن
slots
شکاف در خط حمله
slot
شکاف در خط حمله
assail
حمله کردن
jump off
اغاز حمله
mating attack
حمله ماتی
pangs
حمله سخت
pang
حمله سخت
to sweep down on
حمله کردن بر
to take by storm
با حمله گرفتن
to set at
حمله کردن به
atilt
با حالت حمله
attack zone
منطقه حمله
frontcourt
منطقه حمله
assails
حمله کردن بر
main attack
حمله اصلی
attackman
مامور حمله
larsen's opening
حمله نیمزوویچ
lunes
حمله جنون
open to attack
در معرض حمله
offensive foul
خطای حمله
minority attack
حمله مینوریته
assail
حمله کردن بر
assailed
حمله کردن
assailed
حمله کردن بر
assailing
حمله کردن
an air raid
حمله هوایی
assailing
حمله کردن بر
willies
حمله عصبی
seize
دچار حمله
assails
حمله کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com