English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
seagoing قابل رفتن به دریا
Other Matches
seaworthiness قابل سفر دریا
to walk the plank چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
ascendible قابل بالا رفتن از
ascendable قابل بالا رفتن از
climable قابل بالا رفتن
chargeable مین نیرو و پس از بین رفتن آن قابل استفاده است
redundant که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
flood رو د دریا
bree دریا
high water مد دریا
asea در دریا
asea به دریا
flooded رو د دریا
floods رو د دریا
lough اب دریا
beach foam کف آب دریا
cuttle bone کف دریا
main دریا
acajou دریا
cuttlebone کف دریا
sea foam کف دریا
at sea در دریا
seas دریا
sea دریا
channeled دریا
benthos ته دریا
the blue دریا
high tide مد دریا
channeling دریا
channelled دریا
the wave دریا
high tides مد دریا
meerschaum کف دریا
channel دریا
channels دریا
merest دریا
sea bed کف دریا
seabed کف دریا
mere دریا
saltwater اب دریا
holm دریا
overboard در دریا
waterscape اب دریا
the deep دریا
on the sea دریا
high water line خط مد دریا
d.j.'s locker ته دریا
meerscham کف دریا
sepiolite کف دریا
ocean foam کف آب دریا
spume کف آب دریا
ground کف دریا
sea froth کف دریا
sea foam کف آب دریا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
sensible قابل درک قابل رویت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
adducible قابل اضهار قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sea going باب دریا
two star دریا دار
high tide حداکثر مد دریا
transmarine فرا دریا
strands کنار دریا
sand شن کرانه دریا
bay salt نمک دریا
sands شن کرانه دریا
upcountry دور از دریا
high tides حداکثر مد دریا
anchor ice یخهای کف دریا
thalassophobia دریا هراسی
waterscape منظره اب دریا
marooner دریا زن غارتگر
seabed بستر دریا
by sea ازراه دریا
briny مثل اب دریا
marine transgression پیشروی دریا
seaside دریا کنار
man overboard ادم به دریا
maldemer ناخوشی دریا
seastrand دریا کنار
seaport بندرساحلی دریا
seabird مرغ دریا
chlorinity غلظت اب دریا
seabirds مرغ دریا
seahorse اسب دریا
seahorses اسب دریا
seaport دریا بندر
dead in the water متوقف در دریا
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
seaports بندرساحلی دریا
datum level سطح اب دریا
the lid of a kettle دریا سر کتلی
deep-sea ژرف دریا
heave of the sea زورخیزاب دریا
the sea was lulled دریا ساکت شد
mare تاریکی دریا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
the waves of the sea امواج دریا
the waves of the sea خیزابهای دریا
mares تاریکی دریا
holding ground گیرایی کف دریا
mal de mer ناخوشی دریا
seaports دریا بندر
by water از راه دریا
davy jones جنی دریا
surface-to-air دریا به هوا
seagoer دریا نورد
passage دریا کرایه
sea sickness دریا گرفتگی
sea shore کرانه دریا
sea purse گرداب دریا
adventure دل به دریا زدن
sea girt دریا بست
seafarer دریا نورد
sea duty خدمت دریا
sea cock شیر دریا
sea coast ساحل دریا
passages دریا کرایه
seafarers دریا نورد
seagirt محاط دریا
seafolk دریا نوردان
seacraft دریا نوردی
seacoast دریا کنار
seacoast ساحل دریا
seaborne دریا برد
sea water damage خسارت اب دریا
sea state وضعیت دریا
high water دریا درحال مد
sea state حالت دریا
sea coast کرانه دریا
seasickness دریا زدگی
shore ساحل دریا
shore کنار دریا
waterside کنار دریا
poseidon خدای دریا
pelagic ساکن دریا
ranges حدودجذر و مد دریا
ranged حدودجذر و مد دریا
range حدودجذر و مد دریا
oversea انطرف دریا
shores کنار دریا
shores ساحل دریا
sea born زاده دریا
sea board کناره دریا
sea bed بستر دریا
sea anchor لنگر دریا
naval aviation هوا دریا
sailer دریا نورد
ocean bound رهشپار دریا
risk دل به دریا زدن
on shore winds دریا باد
out bound رهسپار دریا
voyages سفر دریا
seaboard کرانه دریا
seaboards کرانه دریا
voyage سفر دریا
seapuss گرداب دریا
sailors دریا نورد
seaward بسوی دریا
outbound رهسپار دریا
sea-going باب دریا
seaway دریا راه
coast کنار دریا
foreshore کنار دریا
foreshores کنار دریا
coasts کنار دریا
seaworthy اماده دریا
strand کنار دریا
seascape دورنمای دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com