Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
praiseworthy
قابل ستایش ستودنی
Other Matches
laudable
قابل ستایش
praiseworthily
بطور قابل ستایش
laudably
بطور قابل ستایش
laudable
ستودنی
marvelous
[American]
<adj.>
ستودنی
marvellous
[British]
<adj.>
ستودنی
gobsmacking
[British]
[colloquial]
[amazing]
<adj.>
ستودنی
admirable
<adj.>
ستودنی
astounding
<adj.>
ستودنی
astonishing
<adj.>
ستودنی
amazing
<adj.>
ستودنی
commendable
ستودنی
praiseworthily
ستودنی
approvable
ستودنی
prodigious
<adj.>
ستودنی
startling
<adj.>
ستودنی
stupendous
<adj.>
ستودنی
wondrous
<adj.>
ستودنی
wonderful
<adj.>
ستودنی
adorability
قابلیت پرستش ستودنی
adorableness
قابلیت پرستش ستودنی .
worshiping
ستایش
worshipping
ستایش
worships
ستایش
eulogies
ستایش
doxology
ستایش
worshiped
ستایش
worship
ستایش
eulogy
ستایش
lauding
ستایش
commendation
ستایش
extolment
ستایش
proneur
ستایش گر
panegyrics
ستایش
panegyric
ستایش
lauded
ستایش
praising
ستایش
praises
ستایش
praised
ستایش
praise
ستایش
lauds
ستایش
panegyrical
ستایش
veneration
ستایش
laud
ستایش
encomium
ستایش
eulogium
ستایش
adoration
ستایش
adulation
ستایش
orison
ستایش
laudation
ستایش
adorableness
شایستگی ستایش
lauded
ستایش کردن
lauding
ستایش کردن
laud
ستایش کردن
unsung
ستایش نشده
adorable
شایان ستایش
laudator
ستایش کننده
exaltation
سرافرازی ستایش
encomiastic
ستایش امیز
adorability
شایستگی ستایش
lauds
ستایش کردن
doxological
ستایش امیز
to pay tribute to
ستایش کردن
ovations
ستایش و استقبال
sweet talk
<idiom>
ستایش کسی
ovation
ستایش و استقبال
admiring
ستایش امیز
hierolatry
ستایش مقدسات
praiseworthiness
برای ستایش
praiseful
ستایش امیز
eulogistic
ستایش امیز
panegyrize
ستایش کردن
doxologize
ستایش گفتن
tributes
ستایش تکریم
tribute
ستایش تکریم
eulogises
ستایش کردن
commended
ستایش کردن
eulogizing
ستایش کردن
eulogizes
ستایش کردن
glorifies
ستایش کردن
eulogised
ستایش کردن
glorifying
ستایش کردن
kudos
ستایش کردن
commending
ستایش کردن
commends
ستایش کردن
eulogized
ستایش کردن
eulogize
ستایش کردن
eulogising
ستایش کردن
glorify
ستایش کردن
commend
ستایش کردن
apotheoses
ستایش اغراق امیز
panegyric
ستایش امیز مدیحه
venerated
ستایش و احترام کردن
panegyrics
ستایش امیز مدیحه
adorer
ستایش کننده عاشق
to preach up
ستودن یا ستایش کردن
he won a high praise
مورد ستایش بسیارواقع شد
eloge
ستایش شخص مرده
sensibility to praise
حساسیت نسبت به ستایش
apotheosis
ستایش اغراق امیز
panegyrical
ستایش امیز مدیحه
venerates
ستایش و احترام کردن
venerating
ستایش و احترام کردن
more praise than pudding
ستایش خشک و خالی
venerate
ستایش و احترام کردن
magnifcation
درشت سازی ستایش زیاد
palmary
شایسته ستایش و تقدیر برجسته
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
henotheism
ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
hero-worshipper
ستایش گر ساده لوح
[جامعه شناسی]
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible
قابل درک قابل رویت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
worthy of praise
شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
capable
قابل
sensible
قابل حس
apt
قابل
dissoluble
قابل حل
good
قابل
acceptor
قابل
thorough paced
قابل
qualified
قابل
able
قابل
abler
قابل
ablest
قابل
incapable
نا قابل
exterminable
قابل انقراض
farmeble
قابل اجاره
extensile
قابل تعمیم
farmable
قابل کشتکاری
registered
قابل اهمیت
fertilizable
قابل باروری
extractive
قابل کشیدن
extractible
قابل استخراج
extractable
قابل کشیدن
fermentable
قابل تخمیر
farmable
قابل اجاره
fencible
قابل دفاع
fathomable
قابل پیمایش
farmeble
قابل کشتکاری
extensile
قابل کشش
extensile
قابل بسط
extensible
قابل تمدید
exactable
قابل مطالبه
negligible
قابل فراموشی
exactable
قابل تحمیل
evocable
قابل احضار
expandable
قابل انبساط
evaporable
قابل تبخیر
negligible
قابل اغماض
erodible
قابل فرسایش
erodible
قابل سایش
erectile
قابل نعوظ
eradicable
قابل استیصال
enforcible
قابل اجرا
verifiable
قابل رسیدگی
exchangeable
قابل مبادله
excludable
قابل استثناء
explainable
قابل شرح
expessible
قابل فهماندن
expessible
قابل بیان
expellable
قابل اخراج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com