English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
transmissible قابل سرایت مسری
Other Matches
incommunicable غیر قابل سرایت
epidemic مسری
epidemics مسری
epidemical مسری
communicable مسری
contagious مسری
communicative مسری
infectious مسری
pestiferously بطور مسری
contagiousness مسری بودن
contagiously بطور مسری
noncontagious غیر مسری
non contagious غیر مسری
laughter is infectious خنده مسری
pestiferous مسری مضر
zymotic واگیردار مسری
epidemiology علم امراض مسری
infectiously بطور مسری یا عفونی
glanders بیماری مسری اسب و انسان
lymphogranuloma مرض مسری ومقاربتی ویروسی
furore هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
whites سوزنک مزمن غیر مسری زنان
pervasion سرایت
infectiousness سرایت
contagion سرایت
contagions سرایت
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
permeating سرایت کردن
mass contagion سرایت جمعی
contaminated سرایت دادن
contaminates سرایت دادن
contaminating سرایت دادن
permeates سرایت کردن
pervasivenness قوه سرایت
transitivity سرایت پذیری
permeate سرایت کردن
permeated سرایت کردن
infect سرایت کردن
contaminate سرایت دادن
infects سرایت کردن
impenetrableness سرایت ناپذیری
infections سرایت مرض
transmittancy انتقال سرایت
transmittance انتقال سرایت
infection سرایت مرض
imperviable سرایت ناپذیر
transmittal انتقال سرایت
infecting سرایت کردن
imperviousness سرایت ناپذیری
group contagion سرایت گروهی
amebiasis سرایت مرض در اثرامیب
penetrates بداخل سرایت کردن
pervasiveness قوه سرایت یا اشباع
plagued سرایت مرض طاعون
plagues سرایت مرض طاعون
penetrated بداخل سرایت کردن
contagions سرایت ناخوشی واگیر
penetrate بداخل سرایت کردن
transitivity principle اصل سرایت پذیری
contagion سرایت ناخوشی واگیر
plaguing سرایت مرض طاعون
plague سرایت مرض طاعون
water permeates the ground اب در زمین نفوذ یا سرایت میکند
contagium میکرب سرایت دهنده مرض
transmissibility انتقال پذیری قابلیت سرایت
transmissions سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل معرفی قابل ارائه
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
presumable قابل استنباط قابل استفاده
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible قابل حس
apt قابل
capable قابل
abler قابل
acceptor قابل
ablest قابل
incapable نا قابل
good قابل
able قابل
thorough paced قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
qualified قابل
solvable قابل حل
vulnerable قابل حمله
remissible قابل اغماض
enforceable قابل اجرا
intelligible قابل فهم
remediable قابل علاج
intelligible قابل درک
identifiable قابل شناسایی
enforceable قابل اجراء
comprehensible قابل درک
pivoting قابل چرخش
removable قابل انتقال
removable قابل عزل
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
repairable قابل جبران
rentable قابل اجاره
renderable قابل ارائه
trustworthy قابل اعتماد
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زندگی
digestible قابل هضم
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
redeemable قابل ابتیاع
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
mistakable قابل اشتباه
mobilizable قابل تجهیز
moot قابل بحث
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
registrable قابل ثبت
merchantable قابل فروش
merchantable قابل معامله
maintainable قابل نگاهداری
remittable قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
objectionable قابل اعتراض
regulable قابل تعدیل
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
mentionable قابل ذکر
moveable قابل تغییر
reparable قابل جبران
licensable قابل اجازه
irrecusable غیر قابل رد
inflammable قابل اشتعال
flammable قابل اشتعال
revealable قابل مکاشفه
justifiable قابل توجیه
tolerable قابل تحمل
tolerable قابل قبول
adaptable قابل توافق
sociable قابل معاشرت
irrigable قابل ابیاری
realizable قابل درک
inventible قابل جعل
inventible قابل اختراع
applicable قابل اطلاق
excitable قابل تحریک
revocable قابل فسخ
inheritable قابل توارث
inquirable قابل تحقیق
inspirable قابل تنفس
imaginable قابل درک
insurable قابل بیمه
detectable قابل کشف
interconvertible قابل تبدیل
investigable قابل رسیدگی
realizable قابل تحقق
expendable قابل خرج
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
leviable قابل تحمیل
removable قابل رفع
reproducible قابل تکثیر
reproachable قابل توبیخ
representable قابل عرضه
substitutable قابل تعویض
limit of inflammability حد قابل اشتعال
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com