English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
submersible قابل شناوری
swimmable قابل شناوری
Other Matches
immersion شناوری
hovers شناوری
hover شناوری
buoyancy شناوری
levitation شناوری
flotation شناوری
floatage شناوری
natation شناوری
submergence شناوری
floating شناوری
hovered شناوری
floatation شناوری
wafta شناوری
flotage شناوری بر روی اب
buoyancy خاصیت شناوری
immersion شناوری فروبری
float factor ضریب شناوری
immersion heater گرمکن شناوری
swim شنا شناوری
swims شنا شناوری
immersion heaters گرمکن شناوری
center of buoyancy مرکز تعادل شناوری
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
dips اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
fording عبور از پایاب شناوری پایاب
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل معرفی قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
sensible قابل درک قابل رویت
achievable قابل وصول قابل تفریق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
combustible قابل سوزش قابل تراکم
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt قابل
solvable قابل حل
acceptor قابل
able قابل
qualified قابل
sensible قابل حس
abler قابل
good قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
thorough paced قابل
capable قابل
ablest قابل
incapable نا قابل
extractive قابل کشیدن
faithworthy قابل اعتماد
extensible قابل تمدید
extractible قابل استخراج
farmable قابل کشتکاری
extractable قابل کشیدن
extensile قابل بسط
expansile قابل انبساط
expessible قابل بیان
extensile قابل کشش
expessible قابل فهماندن
extensile قابل تعمیم
explainable قابل شرح
exterminable قابل انقراض
expellable قابل اخراج
despisable قابل استحقار
recommendable قابل توصیف
discussable قابل بحث
discussible قابل بحث
dislikable قابل تنفر
dislikeable قابل تنفر
displaceable قابل تغییر
disputable قابل بحث
distillable قابل تقطیر
distributable قابل توزیع
discriminable قابل تمیز
discoverable قابل کشف
discountable قابل کسر
detachable bottom کف قابل تفکیک
determinable قابل تعیین
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
diffusible قابل انتشار
dilatable قابل اتساع
diminishable قابل کاستن
dirigible قابل هدایت
dubitable قابل تردید
effable قابل تغییر
examinable قابل امتحان
exchangeable قابل مبادله
excludable قابل استثناء
executable قابل اجرا
executory قابل اجرا
exepandable قابل توسعه
exercisable قابل تمرین
exhalable قابل تبخیر
expandable قابل انبساط
exactable قابل مطالبه
exactable قابل تحمیل
evocable قابل احضار
effaceable قابل زدودن
eludible قابل گریز
enforcible قابل اجرا
eradicable قابل استیصال
dividable قابل تقسیم
erectile قابل نعوظ
erodible قابل سایش
erodible قابل فرسایش
evaporable قابل تبخیر
increasable قابل ازدیاد
investigable قابل رسیدگی
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
irrigable قابل ابیاری
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
kenspeckle قابل شناسایی
interconvertible قابل تبدیل
insurable قابل بیمه
inspirable قابل تنفس
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
inflexional قابل صرف
inhabitable قابل سکنی
inheritable قابل توارث
inoculable قابل تلقیح
inquirable قابل تحقیق
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
maintainable قابل نگاهداری
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
macroscopic قابل رویت
machinable قابل تراش
liveable قابل زندگی
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
mibeable قابل استخراج
imposable قابل تحمیل
farmable قابل اجاره
fit to eat قابل خوردن
fixed format قابل ثابت
fleeceable قابل چیدن
flege قابل پرواز
flightworthy قابل پرواز
healable قابل ملاحظه
flyable قابل پرواز
fordable قابل عبور
fit for use قابل استفاده
fissionable قابل شکافت
fissile قابل انشقاق
farmeble قابل اجاره
farmeble قابل کشتکاری
fathomable قابل پیمایش
fencible قابل دفاع
fermentable قابل تخمیر
fertilizable قابل باروری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com