Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
submersible
قابل غوطه وری
Other Matches
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
plunge
غوطه
soak
غوطه
soaks
غوطه
dips
غوطه
adrift
<adj.>
غوطه ور
plunged
غوطه
floating
غوطه ور
ducker
غوطه زن
dip
غوطه
plunges
غوطه
immersion
غوطه وری
immersion
غوطه ور شدن
submerse
غوطه دادن
immersion thermometer
دماسنج غوطه ور
immersion vibrator
لرزاننده غوطه ور
plunged
غوطه ور شدن
plunged
غوطه خوردن
suspended load
مواد غوطه ور
immerses
غوطه دادن
immersed
غوطه دادن
immerse
غوطه دادن
submerge
غوطه ورساختن
overwhelms
غوطه ورساختن
overwhelmed
غوطه ورساختن
overwhelm
غوطه ورساختن
submerged
غوطه ورساختن
submerges
غوطه ورساختن
submerging
غوطه ورساختن
dived
غوطه خوردن
dive
غوطه خوردن
plunge
غوطه خوردن
soaks
غوطه وری
soaks
غوطه دادن
plunge
غوطه ور شدن
soak
غوطه دادن
immersing
غوطه دادن
submers
غوطه ورساختن
submergible
غوطه ور کردنی
dunked
غوطه دادن
dunking
غوطه دادن
dunks
غوطه دادن
immersion heater
اب گرم کن غوطه ور
float into position
غوطه ور شدن
immerge
غوطه دادن
immersion heaters
گرمکن غوطه ور
dips
غوطه دادن
skirter
غوطه زدن
dip
غوطه دادن
dunk
غوطه دادن
immersion heaters
اب گرم کن غوطه ور
plunges
غوطه خوردن
immersion heater
گرمکن غوطه ور
submergence
غوطه وری
soak
غوطه وری
buoyant mine
مین غوطه ور
plunges
غوطه ور شدن
immergence
غوطه ورسازی
plunger
شناور کاربوراتور غوطه ور
snagline mine
مین باشاخک غوطه ور
duck
اردک ماده غوطه
bouquet mine
مین سطلی غوطه ور
abysses
غوطه ورساختن مغاک
dap
غوطه دادن شستشودادن
submersible
غوطه ور شناور زیرابی
wallowing
در گل و لای غوطه خوردن
plungers
شناور کاربوراتور غوطه ور
duckings
اردک ماده غوطه
submerged arc welding
جوش قوسی غوطه ور
abysm
غوطه ورساختن مغاک
wallow
در گل و لای غوطه خوردن
wallowed
در گل و لای غوطه خوردن
overwhelmed with reflection
غوطه وردر فکر
souse
دراب غوطه ورشدن
dipneedle circuit
مدارمغناطیسی مین غوطه ور
abyss
غوطه ورساختن مغاک
ducked
اردک ماده غوطه
wallows
در گل و لای غوطه خوردن
ducks
اردک ماده غوطه
to bathe in blood
درخون غوطه خوردن یا اغشتن
engulfed
غرق کردن در غوطه ورساختن
demerse
زیراب کردن غوطه دادن
engulf
غرق کردن در غوطه ورساختن
immerses
غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
To wallow in vice .
درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
to go a mucker on or over
در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
engulfing
غرق کردن در غوطه ورساختن
recollected
در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting
در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollects
در بحر تفکر غوطه ورشدن
dip
تعمید دادن غوطه ور شدن
dips
تعمید دادن غوطه ور شدن
ducker
غوطه خور مرغابی گیر
engulfs
غرق کردن در غوطه ورساختن
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
recollect
در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness
تفکر غوطه وری دراندیشه
to overload someone
[with something]
کسی را
[با چیزی]
غوطه ورساختن
dips
فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling
غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
dip
فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
vapor degreasing
غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
plunged
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
immersed density
وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
ducking stool
کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
wet stowage
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
reserve buoyancy
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
قابل درک قابل رویت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
قابل وصول قابل تفریق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
parkerizing
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
swimming capability
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
kite
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
continous immersion test
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
sinkers
غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinker
غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floats
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floated
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
dip
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dips
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
plunged
غوطه ور شدن شناور شدن
plunges
غوطه ور شدن شناور شدن
plunge
غوطه ور شدن شناور شدن
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
buoyant mine case
بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
قابل
qualified
قابل
incapable
نا قابل
ablest
قابل
acceptor
قابل
good
قابل
dissoluble
قابل حل
sensible
قابل حس
solvable
قابل حل
soluble
قابل حل
abler
قابل
thorough paced
قابل
apt
قابل
able
قابل
divisible
قابل تقسیم
ameliorable
قابل اصلاح
changeable
قابل تغییر
procurable
قابل حصول
quenchable
قابل جلوگیری
extendable
قابل تمدید
obtainable
قابل حصول
arguably
قابل بحث
believable
قابل قبول
opened
قابل بحث
open
قابل بحث
quoteworthy
قابل اقتباس
passable
قابل قبول
extendable
قابل تعمیم
quizzable
قابل ریشخند
passable
قابل عبور
analogical
قابل قیاس
producible
قابل تولید
amendable
قابل اصلاح
amerceable
قابل جریمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com