English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
English Persian
punishable قابل مجازات
culpable قابل مجازات
forfeitable قابل مجازات
actionable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> قابل مجازات [حقوقی]
Search result with all words
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
The culpable action may be done wilfully or by negligence. عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
Other Matches
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
wite مجازات
rocket [British E] مجازات
sanction مجازات
castigation مجازات
sanctioned مجازات
sanctioning مجازات
the lash مجازات
sanctions مجازات
punishment مجازات
pains and penalties مجازات
reprimands مجازات
penalties مجازات
retribution مجازات
reprimand مجازات
reprimanded مجازات
reprimanding مجازات
penalty مجازات
punished مجازات کردن
punishment کیفر مجازات
punish مجازات کردن
principal punishment مجازات اصلی
death penalty مجازات اعدام
theories of punishment فلسفه مجازات
communication of punishment ابلاغ مجازات
punishable مستحق مجازات
capital punishment مجازات اعدام
capital punishment اعدام مجازات
disciplinary punishment مجازات انضباطی
punishes مجازات کردن
sentence حکم به مجازات
supplementary punishment مجازات تکمیلی
suspension of punishment تعلیق مجازات
sentences حکم به مجازات
sentencing حکم به مجازات
commutation تخفیف مجازات
fasces قدرت مجازات
punishability مجازات کردنی
suspended sentence مجازات تعلیقی
suspended sentences مجازات تعلیقی
pecuniary pumishment مجازات نقدی
mitigation of punishment تخفیف مجازات
absolution انصراف از مجازات
pecuniary penalty مجازات مالی
pecuniary punishment مجازات نقدی
agravation of punishment تشدید مجازات
divine legislation تشدید مجازات
reformative punishment مجازات تادیبی
punishment of a minor offence مجازات تکدیری
doom حکم مجازات
punitory متضمن مجازات
theories of punishment اهداف مجازات
castigator مجازات کننده
to death penalty اعدام مجازات
accessory punishment مجازات تبعی
culpability قابلیت مجازات
deterrennt punishment مجازات ترهیبی
reprieval تعلیق مجازات
degrading punishment مجازات ترذیلی
sanctioned مجازات کردن
to get a rocket [British E] <idiom> مجازات شدن
to get ticked off [British E] <idiom> مجازات شدن
sanctioning مجازات کردن
severe punishment مجازات شاق
degradatory punishment مجازات ترذیلی
deterrent punishment مجازات ارعابی
sanctions مجازات کردن
criminous مستحق مجازات
sanction مجازات کردن
punishability قابلیت مجازات
probation تعلیق مجازات
penal <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
finger-wagging مجازات [اصطلاح روزمره]
censure مجازات [اصطلاح روزمره]
reproof مجازات [اصطلاح روزمره]
penal codes قانون مجازات عمومی
it is death to مجازات 0000مرگ است
penal code قانون مجازات عمومی
indictable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
on probation در دوره تعلیق مجازات
punishable <adj.> سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
sanction تصدیق مجازات اقتصادی
reprieved تعلیق اجرای مجازات
reprieves تعلیق اجرای مجازات
to be on probation در دوره تعلیق مجازات
chargeable <adj.> مستحق مجازات [حقوقی]
on probation به شرط تعلیق مجازات
sanctioning تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve تعلیق اجرای مجازات
reprieving تعلیق اجرای مجازات
commutation تبدیل مجازات به اخف
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
sanctioned تصدیق مجازات اقتصادی
to be on probation در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieved مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish مجازات کردن کیفر دادن
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishes مجازات کردن کیفر دادن
punished مجازات کردن کیفر دادن
reprieves مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving مجازات کسی را بتعویق انداختن
to give a suspended sentence [British E] حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
observable قابل مشاهده قابل گفتن
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
war crimes اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
persistent offender مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows چوبه دار مجازات اعدام با دار
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
impunity معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
capital punishment کیفر اعدام مجازات اعدام
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable قابل حل
incapable نا قابل
sensible قابل حس
dissoluble قابل حل
apt قابل
soluble قابل حل
thorough paced قابل
qualified قابل
able قابل
abler قابل
ablest قابل
acceptor قابل
good قابل
capable قابل
mobiles قابل حرکت
revokable قابل فسخ
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
handier قابل استفاده
maintainable قابل نگاهداری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com