English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
medicable قابل معالجه
Search result with all words
chronic dose دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
Other Matches
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
he received a fire treatment معالجه شد
healing معالجه
medical treatment معالجه
treatment معالجه
medical معالجه
treatments معالجه
therapy معالجه
edermical meducation معالجه جلدی
malpractice معالجه غلط
radium therapy معالجه بارادیوم
malpractices معالجه غلط
treament سلوک معالجه
psychopathy معالجه روانی
climatotherapy معالجه با اب وهوا
balneotherapy معالجه باشستشو
heliotherapy معالجه با افتاب
trichopathy معالجه ناخوشیهای مو
pretreatment معالجه قبلی
electropathy معالجه برقی
iatraliptics معالجه بامالش
mechanotherapy معالجه مکانیکی
emergency treatment معالجه اضطراری
emergency treatment معالجه اورژانس
rest cure معالجه با استراحت
orthopathy معالجه بدون دارو
psychiatry معالجه ناخوشیهای دماغی
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
self treatment معالجه پیش خود
faradism معالجه باجریان برق
chiropody فن معالجه ودرمان امراض پا
pretreat قبلا معالجه کردن
faradization معالجه باجریان برق
diathermy معالجه بوسیله حرارت
psychotherapy ortherapeutics معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
pedicure معالجه امراض دست وپا
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
physicotherapy معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
self treatment معالجه بدون کمک نسخه
pedicures معالجه امراض دست وپا
phototherapy معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
aromatherapy معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
hypnotherapy معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
immunotherapy معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
correctional treatment روش معالجه از راه اصلاح رفتار
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
helleborism معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
herioic treatment معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
water cure علاج بااب معالجه بااب
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
sensible قابل درک قابل رویت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
achievable قابل وصول قابل تفریق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
emergency medical tag کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble قابل حل
qualified قابل
solvable قابل حل
acceptor قابل
soluble قابل حل
abler قابل
able قابل
ablest قابل
good قابل
apt قابل
thorough paced قابل
capable قابل
incapable نا قابل
sensible قابل حس
tractile قابل کشش
livable قابل زندگی
deniable قابل تکذیب
tractile قابل اتساع
extendable قابل تمدید
denumerable قابل شمارش
extendable قابل تعمیم
open قابل بحث
deniable قابل انکار
pitiable قابل ترحم
demandable قابل تقاضا
defeasible قابل القاء
demandable قابل مطالبه
livable قابل زیستن
deliverable قابل تحویل
demountable قابل برداشتن
employable قابل استخدام
livable قابل معاشرت
divisible قابل تقسیم
distinct قابل تشخیص
liveable قابل زیستن
demountable قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
machinable قابل تراش
spareable قابل امساک
crystallizable قابل تبلور
cultivable قابل کشت
statutable قابل تقنین
observable قابل مراعات
knowable قابل دانستن
suable قابل پیگرد
submergible قابل فروکردن در اب
submersible قابل شناوری
superimposable قابل اضافه
superimposable قابل تحمیل
soundable قابل ایجادصوت
criticizable قابل انتقاد
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
conveyable قابل انتقال
soiothfast قابل اعتماد
conveyable قابل رساندن
correctable قابل تصحیح
emendable قابل تصحیح
maintainable قابل نگاهداری
crescive قابل رشد
separable قابل تفکیک
soluble oil روغن قابل حل
macroscopic قابل رویت
superimposable قابل تزاید
superposable قابل انطباق
to take effect قابل اجراشدن
elastic قابل ارتجاع
declinable قابل تصریف
titratable قابل عیارگیری
newsworthy قابل انتشار
to come into effect قابل اجراشدن
decomposable قابل تجزیه
to come into operation قابل اجراشدن
deducible قابل کسر
traceable قابل ردیابی
traceable قابل تعقیب
opens قابل بحث
thinkable قابل فکر
supposable قابل فرض
swimmable قابل شناوری
liveable قابل زندگی
temptable قابل اغوا
liveable قابل معاشرت
repeatable قابل تکرار
decidable قابل حکم
terminable <adj.> قابل فسخ
decipherable قابل استخراج
thankworthy قابل سپاسگزاری
supportable قابل تحمل
opened قابل بحث
deportable قابل تبعید
unifiable قابل هم رنگی
discussible قابل بحث
dislikable قابل تنفر
dislikeable قابل تنفر
judicable قابل قضاوت
utilizable <adj.> قابل مصرف
displaceable قابل تغییر
disputable قابل بحث
distillable قابل تقطیر
distributable قابل توزیع
venial قابل عفو
dividable قابل تقسیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com