Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
wirable
قابل مفتول شدن
Other Matches
bars
مفتول
screw plate
مفتول کش
wire
مفتول
wires
مفتول
bar
مفتول
matching stub
مفتول انطباق
drawplate
مفتول کشی
brass wire
مفتول برنجی
ductility
مفتول پذیری
ductile
مفتول شدنی
cable
مفتول فلزی بافته
drawplate
مفتول کشی کردن
core
هسته مرکزی مفتول
cabled
مفتول فلزی بافته
ductility
قابلیت مفتول شدن
cores
هسته مرکزی مفتول
wired
سیم کشیده مفتول دار
wiredraw
مفتول کردن بشکل سیم در اوردن
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
قابل درک قابل رویت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
acceptor
قابل
good
قابل
qualified
قابل
ablest
قابل
abler
قابل
incapable
نا قابل
apt
قابل
sensible
قابل حس
dissoluble
قابل حل
able
قابل
thorough paced
قابل
capable
قابل
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
remediable
قابل علاج
reimbursable
قابل پرداخت
remissible
قابل اغماض
returnable
قابل برگشت
regulable
قابل تعدیل
revocable
قابل برگشت
remittable
قابل پرداخت
reasonable
قابل قبول
variant
قابل تغییر
revocable
قابل فسخ
regrettable
قابل تاسف
revealable
قابل مکاشفه
noticeable
قابل توجه
registrable
قابل ثبت
restorable
قابل اعاده
renderable
قابل ارائه
apparent
قابل رویت
rentable
قابل اجاره
reproachable
قابل توبیخ
representable
قابل عرضه
substitutable
قابل تعویض
detectable
قابل کشف
replaceable
قابل تعویض
imaginable
قابل درک
repairable
قابل جبران
reparable
قابل جبران
negotiable
قابل مذاکره
respirable
قابل تنفس
removable
قابل رفع
resistible
قابل مقاومت
justifiable
قابل توجیه
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
removable
قابل انتقال
removable
قابل عزل
reproducible
قابل تکثیر
negotiable
قابل انتقال
negotiable
قابل معامله
repeatable
قابل تکرار
practical
<adj.>
قابل استفاده
propagable
قابل ترویج
propagable
قابل تبلیغ
prosecutable
قابل تعقیب
predictably
قابل پیشگویی
predictable
قابل پیشگویی
declinable
قابل تصریف
pursuable
قابل تعقیب
publishable
قابل نشر
purchasable
قابل خریداری
navigable
قابل کشتیرانی
arable
قابل کشتکاری
quenchable
قابل جلوگیری
quizzable
قابل ریشخند
quodlibet
نکته قابل
quoteworthy
قابل اقتباس
propagable
قابل تکثیر
pronounceable
قابل تلفظ
profitable
قابل استفاده
allowable
قابل استفاده
allowable
قابل قبول
ponderable
قابل سنجش
pliable
قابل انعطاف
potable
قابل شرب
potatory
قابل شرب
predicable
قابل اسناد
pregnable
قابل ابستنی
prescriptible
قابل تجویز
preventable
قابل جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
adjustable
قابل تطبیق
adjustable
قابل تنظیم
identifiable
قابل شناسایی
promotable
قابل ترویج
audible
قابل شنوایی
audible
قابل شنیدن
reconcilable
قابل تلفیق
recoupable
قابل جبران
refillable
قابل تعویض
reflexible
قابل انعکاس
producible
قابل تولید
advisable
قابل توصیه
analogous
قابل قیاس
analogous
قابل مقایسه
detachable
قابل تجزیه
detachable
قابل تفکیک
combustible
قابل اشتعال
combustible
قابل احتراق
refractile
قابل انکسار
refrangible
قابل انکسار
registered
قابل اهمیت
reclaimable
قابل احیاء
viable
قابل دوام
perceptible
قابل درک
ratable
قابل ارزیابی
attributable
قابل اسناد
practicable
قابل اجرا
sustainable
قابل تحمل
admirable
<adj.>
قابل تحسین
admirable
<adj.>
قابل پسند
verifiable
قابل بازبینی
verifiable
قابل رسیدگی
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
receivable
قابل قبول
reclaimable
قابل استرداد
rebuttable
قابل رو کردن
tractile
قابل اتساع
translatable
قابل ترجمه
translatable
قابل تعبیر
transferable
قابل انتقال
transferable
قابل ورابری
mobiles
قابل حرکت
mobile
قابل تحرک
mobile
قابل حرکت
handy
<adj.>
قابل استفاده
handiest
قابل استفاده
handier
قابل استفاده
transmissive
قابل انتقال
admissible
قابل قبول
transmittable
قابل پراکنی
transmutable
قابل تبدیل
transmutative
قابل تبدیل
transformative
قابل تغییر
arguable
قابل بحث
changeable
قابل تغییر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
liable
قابل اطمینان
accountable
قابل توضیح
recoverable
قابل وصول
procurable
قابل حصول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com