Dictiornary-Farsi | قابل مقایسه مانند کردنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
comparable	قابل مقایسه مانند کردنی


Other Matches

wadeable	کپه کردنی توده کردنی قابل ریه گذاری
analogous	قابل مقایسه
to bear comparison with	قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with	قابل مقایسه بودن با
incomparability	غیر قابل مقایسه
comparably	بطور قابل مقایسه
impugnable	رد کردنی قابل تکذیب
comparable	آنچه قابل مقایسه نیست
usable	قابل استفاده مصرف کردنی
expressible	قابل افهار بیان کردنی
useable	قابل استفاده مصرف کردنی
vindicable	قابل دفاع ثابت کردنی
calculable	براورد کردنی قابل اعتماد
presentative	قابل تقدیم درک کردنی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.	هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
dry cell battery	باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
benchmarks	نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark	نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.	سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
He's a good director but he doesn't bear [stand] comparison with Hitchcock.	او [مرد ] کارگردان خوبی است اما او [مرد] قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.	این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
to contrast [with]	مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
statable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
shuttles	رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttle	رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttled	رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
imaginable	تصور کردنی قابل تصور
erectile	نصب کردنی قابل نصب
imaginal	تصور کردنی قابل تصور
bushbabies	گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby	گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate	لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous	فسیل مانند سنگواره مانند
analogies	مقایسه
comparisons	مقایسه
resemblance	مقایسه
comparison	مقایسه
analogy	مقایسه
datum line	خط مقایسه
collation	مقایسه
collations	مقایسه
forfoitable	گم کردنی
confutable	رد کردنی
challengeable	رد کردنی
solvency	حل کردنی
doable	کردنی
rebuttable	رد کردنی
rebuttable	رو کردنی
refutable	رد کردنی
discountable	کم کردنی
rejectable	رد کردنی
frequency comparison	مقایسه فرکانس
no parity	عدم مقایسه
incomparable	مقایسه ناپذیر
comparing	مقایسه کردن
compares	مقایسه کردن
refrence	مبنای مقایسه
contrasts	مقایسه کردن
logical comparison	مقایسه منطقی
to draw comparisons	مقایسه کردن
comparator	مقایسه کننده
assimilatc	مقایسه نمودن
comparison operator	عملگر مقایسه
to make comparisons	مقایسه کردن
cf	مقایسه شود
comparableness	قابلیت مقایسه
contrast	مقایسه کردن
comparison	روش مقایسه
compared	مقایسه کردن
odd parity	مقایسه فرد
comparatively	بطور مقایسه
incommensurable	مقایسه ناپذیر
compare	مقایسه کردن
even parity	مقایسه زوج
incomparability	مقایسه ناپذیری
parity checking	بازبینی مقایسه
parity bit	بیت مقایسه
contrasted	مقایسه کردن
datum	سطح مقایسه
incomparable	غیرقابل مقایسه
comparisons	روش مقایسه
contrasting	مقایسه کردن
parity error	خطای مقایسه
parity error	غلط مقایسه
punishability	مجازات کردنی
interchangeable	با هم عوض کردنی
reprehensible	سرزنش کردنی
fleeceable	لخت کردنی
tractable	رام کردنی
dispensable	معاف کردنی
dispensable	صرفنظر کردنی
constrainable	مجبور کردنی
suggestible	اشاره کردنی
weighable	وزن کردنی
notifiable	اخطار کردنی
applicative	اعمال کردنی
suggestible	پیشنهاد کردنی
quotable	نقل کردنی
repealable	لغو کردنی
appraisable	قیمت کردنی
triable	ازمایش کردنی
resectable	قطع کردنی
conceivable	تصور کردنی
wettable	خیس کردنی
satisfiable	راضی کردنی
relatable	نقل کردنی
issuable	صادر کردنی
interpretable	تفسیر کردنی
insurable	بیمه کردنی
includable	شامل کردنی
impotable	وارد کردنی
separable	جدا کردنی
inscribable	محاط کردنی
framable	درست کردنی
referable	مراجعه کردنی
includible	شامل کردنی
refillable	دوباره پر کردنی
inflictable	تحمیل کردنی
iterable	تکرار کردنی
abolishable	منسوخ کردنی
receivable	دریافت کردنی
wadable	توده کردنی
wadable	کپه کردنی
thinkable	فکر کردنی
importable	وارد کردنی
calculable	حساب کردنی
assumable	فرض کردنی
leviable	وضع کردنی
leasable	اجاره کردنی
credible	باور کردنی
assurable	بیمه کردنی
vindicatory	ثابت کردنی
adoptable	اتخاذ کردنی
vindicable	حمایت کردنی
violable	غصب کردنی
inducible	وادار کردنی
tarnishable	کدر کردنی
farmable	زراعت کردنی
excludable	محروم کردنی
demurrable	اشکال کردنی
palpable	پرماسیدنی حس کردنی
believable	باور کردنی
tangible	لمس کردنی
contrivable	تدبیر کردنی
extinguishable	خاموش کردنی
smokeable	دود کردنی
escapable	فرار کردنی
supposable	فرض کردنی
conquerable	فتح کردنی
extraditable	تسلیم کردنی
smokable	دود کردنی
collectable	جمع کردنی
defeasible	فسخ کردنی
predicable	اطلاق کردنی
enunciable	اعلام کردنی
preachable	وعظ کردنی
sinkable	نشست کردنی
pracitcable	گذار کردنی
partible	جدا کردنی
eliminable	بیرون کردنی
erasable	پاک کردنی
erectile	راست کردنی
participable	شرکت کردنی
submergible	غوطه ور کردنی
tangibly	لمس کردنی
covetable	طمع کردنی
subjugable	مطیع کردنی
subduable	مطیع کردنی
steerable	هدایت کردنی
filterable	صافی کردنی
storable	انبار کردنی
declinable	صرف کردنی
spendable	خرج کردنی
communicable	ابلاغ کردنی
fair game	مسخره کردنی
denotable	دلالت کردنی
applicable <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
opposable	مخالفت کردنی
persuasible	وادار کردنی
persuadable	وادار کردنی
devisable	تعبیه کردنی
collectible	جمع کردنی
tameable	رام کردنی
tamable	رام کردنی
fixable	محکم کردنی
operable	عمل کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
concealable	پنهان کردنی
condemnable	محکوم کردنی
surmountable	برطرف کردنی
fellable	قطع کردنی
spottable	پیدا کردنی
seizable	ضبط کردنی
suppressible	متوقف کردنی
tactile	لمس کردنی