Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
suable
قابل پیگرد
Other Matches
prosecution
پیگرد
prosecutors
پیگرد
pursues
پیگرد کر دن
pursuit
پیگرد
pursued
پیگرد کر دن
pursue
پیگرد کر دن
prosecutor
پیگرد
prosecutions
پیگرد
pursuits
پیگرد
pursuing
پیگرد کر دن
search party
گروه پیگرد
prosecution
پیگرد کننده
search parties
گروه پیگرد
prosecutions
پیگرد کننده
seek time
زمان پیگرد
seeds
پیگرد طلب کردن
prosecutions
تعقیب قانونی پیگرد
prosecution
تعقیب قانونی پیگرد
seed
پیگرد طلب کردن
malicious prosecution
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
prosecutes
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecuting
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecute
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuted
دنبال کردن پیگرد کردن
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
sensible
قابل درک قابل رویت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
good
قابل
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
qualified
قابل
acceptor
قابل
thorough paced
قابل
capable
قابل
sensible
قابل حس
dissoluble
قابل حل
ablest
قابل
able
قابل
apt
قابل
abler
قابل
removable
قابل انتقال
negotiable
قابل انتقال
removable
قابل عزل
negotiable
قابل معامله
negotiable
قابل مذاکره
renderable
قابل ارائه
apparent
قابل رویت
rentable
قابل اجاره
resistible
قابل مقاومت
justifiable
قابل توجیه
respirable
قابل تنفس
restorable
قابل اعاده
returnable
قابل برگشت
eligible
قابل انتخاب
noticeable
قابل توجه
revealable
قابل مکاشفه
regrettable
قابل تاسف
reproducible
قابل تکثیر
reproachable
قابل توبیخ
repairable
قابل جبران
reparable
قابل جبران
repeatable
قابل تکرار
imaginable
قابل درک
replaceable
قابل تعویض
detectable
قابل کشف
substitutable
قابل تعویض
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
representable
قابل عرضه
revocable
قابل فسخ
pregnable
قابل ابستنی
navigable
قابل کشتیرانی
quenchable
قابل جلوگیری
arable
قابل کشتکاری
inflexional
قابل صرف
quizzable
قابل ریشخند
quodlibet
نکته قابل
audible
قابل شنوایی
audible
قابل شنیدن
prosecutable
قابل تعقیب
viable
قابل دوام
perceptible
قابل درک
ratable
قابل ارزیابی
attributable
قابل اسناد
practicable
قابل اجرا
sustainable
قابل تحمل
purchasable
قابل خریداری
prescriptible
قابل تجویز
preventable
قابل جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
producible
قابل تولید
adjustable
قابل تطبیق
adjustable
قابل تنظیم
identifiable
قابل شناسایی
promotable
قابل ترویج
pronounceable
قابل تلفظ
propagable
قابل تکثیر
propagable
قابل ترویج
propagable
قابل تبلیغ
predictably
قابل پیشگویی
predictable
قابل پیشگویی
pursuable
قابل تعقیب
publishable
قابل نشر
admirable
<adj.>
قابل تحسین
admirable
<adj.>
قابل پسند
rebuttable
قابل رو کردن
detachable
قابل تجزیه
detachable
قابل تفکیک
combustible
قابل اشتعال
combustible
قابل احتراق
refractile
قابل انکسار
refrangible
قابل انکسار
registrable
قابل ثبت
regulable
قابل تعدیل
reimbursable
قابل پرداخت
variant
قابل تغییر
reasonable
قابل قبول
remittable
قابل پرداخت
remediable
قابل علاج
remissible
قابل اغماض
analogous
قابل مقایسه
analogous
قابل قیاس
verifiable
قابل بازبینی
verifiable
قابل رسیدگی
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
receivable
قابل قبول
reclaimable
قابل استرداد
reclaimable
قابل احیاء
registered
قابل اهمیت
reconcilable
قابل تلفیق
recoupable
قابل جبران
refillable
قابل تعویض
reflexible
قابل انعکاس
advisable
قابل توصیه
removable
قابل رفع
revocable
قابل برگشت
tractile
قابل اتساع
translatable
قابل ترجمه
translatable
قابل تعبیر
transferable
قابل انتقال
transferable
قابل ورابری
mobiles
قابل تحرک
mobiles
قابل حرکت
mobile
قابل حرکت
transmissive
قابل انتقال
handy
<adj.>
قابل استفاده
handiest
قابل استفاده
handier
قابل استفاده
admissible
قابل قبول
transmittable
قابل پراکنی
transmutable
قابل تبدیل
transformative
قابل تغییر
arguable
قابل بحث
arguably
قابل بحث
changeable
قابل تغییر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
liable
قابل اطمینان
accountable
قابل توضیح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com