English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
able to withstand contamination <adj.> قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
Other Matches
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
premunition مقاومت در برابر مرض
acid resistance مقاومت در برابر اسید
tear strength مقاومت [در برابر پارگی]
wearing resistance مقاومت در برابر سائیدگی دیرسائی
light sensitive resistor مقاومت حساس در برابر نور
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
wind beam تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
thermal pollution آلودگی گرمایی
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate سه برابر سه برابر کردن
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
almightly قادر مطلق
numerate قادر شمردن
omnipotent قادر مطلق
all-powerful قادر مطلق
motile قادر بجنبش
omnipotent قادر متعال
free swimming قادر به شنا
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
enabled قادر ساختن توانا
solvent قادر به پرداخت دیون
solvents قادر به پرداخت قروض
enables قادر ساختن توانا
enabling قادر ساختن توانا
solvents قادر به پرداخت دیون
solvent قادر به پرداخت قروض
solvable قادر بتادیه وام
literacy قادر به خواندن بودن
enable قادر ساختن توانا
acatamathesia قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
capability قادر به انجام کاری بودن
may توانایی داشتن قادر بودن
eurybathic قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
facility قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
storage مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
macro برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
graphics چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
edp پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
recorder قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
hypermedia متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
faults سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
recorders قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
integrated نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
memories فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
mediums هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
extending استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extend استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extends استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
appleline IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
cells محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
demonstrations نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
teleprinter وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
ZMODEM گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
processor وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
high resistance پر مقاومت
resistance مقاومت
weakest کم مقاومت
weaknesses کم مقاومت
durability مقاومت
strength مقاومت
strengths مقاومت
weak کم مقاومت
weaker کم مقاومت
line of resistance خط مقاومت
resisting مقاومت
passively بی مقاومت
total resistance مقاومت کل
resists مقاومت
resistors مقاومت
renitency مقاومت
resist مقاومت
resisted مقاومت
line resistance مقاومت خط
resistor مقاومت
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
creep strength مقاومت خزشی
capacitive reactance مقاومت خازنی
collector resistance مقاومت کلکتور
coil resistance مقاومت بوبین
carbon resistor مقاومت کربنی
shear resistance مقاومت برشی
cohesive bond مقاومت چسبندگی
circuit resistance مقاومت مدار
center of resistance مرکز مقاومت
characteristic strength مقاومت مشخصه
choke impedance مقاومت سلف
strength of materials مقاومت مصالح
compression strength مقاومت فشاری
shear strength مقاومت برشی
specific resistance ضریب مقاومت
design strength مقاومت محاسباتی
specific resistance مقاومت ویژه
desistance ترک مقاومت
d.c. resistance مقاومت اهمی
critical resistance مقاومت بحرانی
creep resistance مقاومت خزش
specific resistivity مقاومت مخصوص
coupling resistance مقاومت پیوست
coupling resistance مقاومت اتصالی
conductor resistance مقاومت هادی
stickability قابلیت مقاومت
skin friction مقاومت پوسته
buffing resistance مقاومت میرایی
adjustable resistance مقاومت متغیر
actual resistivity مقاومت حقیقی
to stick up مقاومت کردن
torsional resistance مقاومت پیچشی
abrasion resistance مقاومت سایشی
transference resistance مقاومت انتقالی
ballast resistor تخته مقاومت
tube resistance مقاومت لامپ
ultimate strength مقاومت نهائی
ultimate strength مقاومت نهایی
water resistance مقاومت در مقابل اب
weatherability مقاومت جوی
winding resistance مقاومت اهمی
wire wound resistor مقاومت پیچکی
Power of resistance(endurance). تاب مقاومت
variable resistance مقاومت متغیر
to face it out مقاومت کردن
buckling resistance مقاومت کمانش
bleederresistor مقاومت نشتی
suppressor مقاومت ضد تداخل
bleeder resistor مقاومت فراری
strength in bending مقاومت خمشی
bending strength مقاومت خمشی
synaptic resistance مقاومت سیناپسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com