Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
formula
قاعده رمزی
formulae
قاعده رمزی
formulas
قاعده رمزی
Search result with all words
formulation
دستور سازی تبدیل به قاعده رمزی
Other Matches
authentication code
سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
codress
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
corkscrew rule
قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
symbolically
رمزی
mystics
رمزی
symbolic
رمزی
furtive
رمزی
cryptically
رمزی
in petto
رمزی
occult
رمزی
emblematical
رمزی
enigmatical
رمزی
encoded
رمزی
monogrammatic
رمزی
mystic
رمزی
allegoric
رمزی
figurative
رمزی
emblematic
رمزی
cryptic
رمزی
runic
رمزی
coded
رمزی
backstairs
رمزی
allusive
رمزی
allegorical
رمزی
encodes
رمزی کردن
esoteric
رمزی درونی
mystifying
رمزی کردن
figurative
رمزی کنایهای
undercover
رمزی جاسوس
formal logic
منطق رمزی
mystifies
رمزی کردن
encode
رمزی کردن
code word
کلمات رمزی
mystic participation
اشتراک رمزی
code words
کلمات رمزی
mystify
رمزی کردن
puzzle lock
قفل رمزی
watchword
کلمه رمزی
watchwords
کلمه رمزی
mystified
رمزی کردن
symbolic logic
منطق رمزی
encoded
رمزی شده
cryptogram
نوشته رمزی
symbolic
رمزی اشاری
symbolically
رمزی اشاری
cryptocorrespondence
مکاتبات رمزی
code
رمزی کردن
occult
سری رمزی
cryptograph
نوشته رمزی
mystic sense
معنی رمزی
coded character
دخشه رمزی
codification
رمزی کردن
cypher
حروف یامهر رمزی
cryptanalysis
کشف نوشته رمزی
semiotic
مکتب علائم رمزی
token
معجزه علامت رمزی
semeiotic
مکتب علائم رمزی
tokens
معجزه علامت رمزی
coded decimal
رقم دهدهی رمزی
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
mystically
بطور رمزی یا استعماری
phase encoded
رمزی شده با فاز
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
numerology
مبحث معانی رمزی اعداد
cryptanalyze
نوشته رمزی را کشف کردن
sigil
علامت نجومی علائم رمزی
to crack a code
رمزی
[گاوصندوق یا رایانه]
را شکندن
cryptorelated informations
اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
tokens
کلمه رمزی علامت مشخصه
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
cipher
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
symbolism
نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
cyphers
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
ciphers
فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
pressmark
حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
monitors
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
open code
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
monitor
به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
typographies
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typography
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
regulation
قاعده
norms
قاعده
regular
با قاعده
regulars
با قاعده
nisi
قاعده
rule
قاعده
irregular
بی قاعده
principle
قاعده
formula
قاعده
norm
قاعده
informal
بی قاعده
immethodical
بی قاعده
regularity
قاعده
formulas
قاعده
frame
قاعده
formulae
قاعده
laws
قاعده
law
قاعده
production rule
قاعده
prior possession
قاعده ید
regularities
قاعده
canons
قاعده
loosest
بی قاعده
canon
قاعده
desultory
بی قاعده
looser
بی قاعده
ruleless
بی قاعده
loose
بی قاعده
rule governed
قاعده مند
theorematic
مبنی بر قاعده
stare decisis
قاعده سابقه
sequence rule
قاعده توالی
saytzeff's rule
قاعده زایتسف
rule of thumb
قاعده سر انگشتی
snaggletooth
دندان بی قاعده
nitrogen rule
قاعده نیتروژن
regulater
قاعده گذاشتن
octet rule
قاعده هشتایی
markovnikoff's rule
قاعده مارکونیکوف
kundt's rule
قاعده کونت
expansion rule
قاعده بسط
trapezoidal rule
قاعده ذوزنقهای
formulism
قاعده فرمول)
heterography
املای بی قاعده
hofmann's rule
قاعده هوفمان
huckel's rule
قاعده هوکل
rambunctious
بی قانون و قاعده
cram's rule
قاعده کرام
maxim
قاعده کلی
precept
قاعده اخلاقی
golden rule
قاعده زرین
golden rules
قاعده زرین
equity
قاعده انصاف
equities
قاعده انصاف
maxims
قاعده کلی
irregular
خلاف قاعده
formulation
قاعده سازی
menstrual
وابسته به قاعده گی
theorem
قاعده نکره
period
قاعده زنان
periods
قاعده زنان
theorems
قاعده نکره
anomalies
خلاف قاعده
abnonmally
بر خلاف قاعده
phase rule
قاعده فاز
absolute legal
قاعده تسلیط
menstruating
قاعده شونده
systems
قاعده رویه
system
قاعده رویه
bredt's rule
قاعده برت
anomaly
خلاف قاعده
anomalous
خلاف قاعده
precepts
قاعده اخلاقی
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
right hand rule
قاعده راست گرد
rule of three
قاعده اربعه متناسبه
norms
قاعده ماخذ قانونی
axioms
بدیهیات قاعده کلی
code
قانون قاعده مقرر
axiom
بدیهیات قاعده کلی
infringements
نقض قانون یا قاعده
systematic
قاعده دار با همست
norm
قاعده ماخذ قانونی
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
formularize
تحت قاعده در اوردن
arithmetically
منطق قاعده حساب
fermi statistics
قاعده اماری فرمی
fellowsh
قاعده یافتن سودوزیان
equation of payments
قاعده پیدا کردن
methodically
از روی اسلوب با قاعده
infringement
نقض قانون یا قاعده
desultorily
بدون قاعده پرت
principle
قاعده کلی مرام
L'Hôpital's rule
قاعده هوپیتال
[ریاضی]
chain rule
قاعده زنجیری
[ریاضی]
heterotaxy
ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis
ترتیب خلاف قاعده
base of a triangle
قاعده
[مثلثی]
[ریاضی]
geodetically
موافق قاعده پیمایش
L'Hôpital's rule
قاعده لوپیتال
[ریاضی]
axioms
قاعده کلی اصل مسلم
axiom
قاعده کلی اصل مسلم
master keys
قاعده کلی شاه کلید
master key
قاعده کلی شاه کلید
to use these rules
از این قاعده ها استفاده کردن
The exception proves the rule.
استثنا قاعده را ثابت میکند.
maxwell boltzmann statistics
قاعده اماری ماکسول-بولتسمان
ocrea
نیام کامل در قاعده دمبرگ
formulating
بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
foulness
سخت دلی کارخلاف قاعده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com