English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
on screen formating قالب بندی مرئی
Search result with all words
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
Other Matches
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
formatting قالب بندی
initialization قالب بندی
form work قالب بندی
formwork قالب بندی
formwork with vacuum chambers قالب بندی با خلاء
face formwork قالب بندی نهایی
off screen formatting قالب بندی نامریی
face framework قالب بندی نما
formlining پوشش قالب بندی
formats قالب بندی کردن
format file فایل قالب بندی
form lining پوشش قالب بندی
face fromwork قالب بندی نهائی
face formwork قالب بندی نما
physical format قالب بندی فیزیکی
shell formwork قالب بندی غلافی
sliding form قالب بندی کشویی
slip formwork قالب بندی لغزان
space framing قالب بندی فضائی
format قالب بندی کردن
reformat قالب بندی مجدد
data formatting statements احکام قالب بندی داده ها
automatic forming machine دستگاه قالب بندی خودکار
logical format قالب بندی یا فرمت منطقی
formwork at cirved section قالب بندی در سطوح منحنی
panel formwork تخته قالب بندی بتن
formwork unexposed قالب بندی سطوح نامرئی
embedded formating command فرمان قالب بندی مندرج
basic type double tier formwork قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
high level format فرمت یا قالب بندی سطح بالا
frameworks استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework استخوان بندی قالب چهار دیواری
plaster of Paris گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
decking تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
visible مرئی
visible setting غروب مرئی
visible مرئی اشکار
tangible assets دارائی مرئی
visible spectrum طیف مرئی
tangible assets دارائیهای مرئی
visibles کالاهای مرئی
sight glass شیشه مرئی
spectral characteristic مشخصه مرئی
visible balance تراز مرئی
visible horizon افق مرئی
visible light نور مرئی
visible radiation تابش مرئی
visible radiation طیف مرئی
visible rising طلوع مرئی
tangible benefits منافع مرئی
contour محیط مرئی
selenocentric مرئی از مرکز ماه
visualization مرئی ساختن سیال
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
invisible ناپدید غیر مرئی
visibles اقلام مرئی تجارت
videos فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoed فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
video فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments طرح بندی صورت بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
classification طبقه بندی رده بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications طبقه بندی رده بندی
lineament طرح بندی صورت بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
transparent نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
shapes قالب
molds قالب
kata قالب
blocked سد قالب
laster قالب گر
laster قالب کن
moulds قالب
An ice – cube . یک قالب یخ
foot pocket قالب پا
burner frame قالب
mattered قالب
green sand mold قالب تر
template قالب
templates قالب
forme قالب
matrixes قالب
molded قالب
blocks سد قالب
matter قالب
block سد قالب
moulder قالب گر
matters قالب
cake قالب
mould قالب
unformatted بی قالب
fitted قالب
mandrel or dril قالب
matrix or matrices قالب
mattering قالب
centering قالب
close fitting قالب تن
mold قالب
ingot قالب
size قالب
close-fitting قالب تن
sizes قالب
moulded قالب
shape قالب
cluster bomb قالب
carcases قالب
carcass قالب
carcasses قالب
spectrum قالب
cluster قالب
standard قالب
moulding قالب
cell format قالب سل
clusters قالب
cluster bombs قالب
standards قالب
swage قالب
model قالب
modelled قالب
split line خط قالب
matrix قالب
models قالب
die قالب
modeled قالب
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
mouldable قالب بردار
moulding قالب گیری
moulder قالب گیر
stripping قالب برداری
stunt box قالب بند
molds قالب گرفتن
modelling قالب سازی
shoe tree قالب کفش
sinker قالب ریز
numeric format قالب عددی
moulding قالب سیم
sinkers قالب ریز
hob سنبه قالب
mould قالب گیری
slip form قالب لغزنده
stamping قالب گیری
stretch press die قالب انبساطی
variable format با قالب متغییر
mould قالب گرفتن
moulder قالب ریز
hobs سنبه قالب
mould cavity محفظه قالب
form قالب کردن
form شکل قالب
formed قالب کردن
record format قالب رکورد
molded قالب گرفتن
molded قالب گیری
molding operation قالب کاری
record format قالب مدرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com