Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
format
قالب بندی کردن
formats
قالب بندی کردن
Other Matches
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
formatting
قالب بندی
formwork
قالب بندی
form work
قالب بندی
initialization
قالب بندی
format file
فایل قالب بندی
off screen formatting
قالب بندی نامریی
on screen formating
قالب بندی مرئی
face framework
قالب بندی نما
sliding form
قالب بندی کشویی
formlining
پوشش قالب بندی
reformat
قالب بندی مجدد
formwork with vacuum chambers
قالب بندی با خلاء
shell formwork
قالب بندی غلافی
slip formwork
قالب بندی لغزان
space framing
قالب بندی فضائی
form lining
پوشش قالب بندی
face formwork
قالب بندی نهایی
face formwork
قالب بندی نما
face fromwork
قالب بندی نهائی
physical format
قالب بندی فیزیکی
panel formwork
تخته قالب بندی بتن
formwork at cirved section
قالب بندی در سطوح منحنی
data formatting statements
احکام قالب بندی داده ها
embedded formating command
فرمان قالب بندی مندرج
formwork exposed
قالب بندی سطوح مرئی
formwork unexposed
قالب بندی سطوح نامرئی
logical format
قالب بندی یا فرمت منطقی
automatic forming machine
دستگاه قالب بندی خودکار
basic type double tier formwork
قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
plaster of Paris
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
frameworks
استخوان بندی قالب چهار دیواری
high level format
فرمت یا قالب بندی سطح بالا
framework
استخوان بندی قالب چهار دیواری
decking
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
plasticize
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
import
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
found
قالب کردن
last n
قالب کردن
to take a cast of
قالب کردن
block
قالب کردن
founds
قالب کردن
bloc
قالب کردن
blocs
قالب کردن
form
قالب کردن
formed
قالب کردن
blocked
قالب کردن
blocks
قالب کردن
rough hew
قالب کردن
forms
قالب کردن
shape
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
molds
قالب ریزی کردن
swage
قالب ریزی کردن
moulds
قالب ریزی کردن
to block a hat
قالب کردن یک کلاه
moulded
قالب ریزی کردن
found
قالب ریزی کردن
founds
قالب ریزی کردن
mould
قالب ریزی کردن
To give up the ghost
قالب تهی کردن
molded
قالب ریزی کردن
mold
قالب ریزی کردن
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
To foist ( fob off) something on somebody .
چیزی را به کسی قالب کردن
cake
قالب کردن بشکل کیک دراوردن
recast
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
recasting
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
recasts
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
bollix
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
To do something slapdash.
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
seals
اب بندی کردن
to take a snack
ته بندی کردن
sealing
اب بندی کردن
caulk
اب بندی کردن
to mull a mull of
سر هم بندی کردن
seal
اب بندی کردن
to nails up
سر هم بندی کردن
to make a muddle of
سر هم بندی کردن
underpin
پی بندی کردن
batten down
اب بندی کردن
underpinned
پی بندی کردن
underpins
پی بندی کردن
to make a mess of
سر هم بندی کردن
to pin up
بی بندی کردن
lacevi
بندی کردن
sorted
دسته کردن طبقه بندی کردن
types
ماشین کردن طبقه بندی کردن
portions
تسهیم کردن سهم بندی کردن
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
vamp
وصله کردن سرهم بندی کردن
segregation
جدا کردن درجه بندی کردن
to put on
شرط بندی کردن تحمیل کردن
type
ماشین کردن طبقه بندی کردن
gradate
درجه بندی کردن مخلوط کردن
sorts
دسته کردن طبقه بندی کردن
partitions
جدا کردن جزء بندی کردن
partition
جدا کردن جزء بندی کردن
gaduate
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
typed
ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort
جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts
جدا کردن طبقه بندی کردن
break down
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grades
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted
جدا کردن طبقه بندی کردن
portion
تسهیم کردن سهم بندی کردن
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
classifies
رده بندی کردن
classifies
طبقه بندی کردن
classifies
دسته بندی کردن
bungle
سرهم بندی کردن
bungled
سرهم بندی کردن
phrased
کلمه بندی کردن
phrases
کلمه بندی کردن
phrase
کلمه بندی کردن
categorizing
دسته بندی کردن
categorizing
طبقه بندی کردن
categorizing
رده بندی کردن
bungling
سرهم بندی کردن
categorizes
طبقه بندی کردن
categorizes
دسته بندی کردن
categorizes
رده بندی کردن
bungles
سرهم بندی کردن
flimflam
سرهم بندی کردن
packets
بسته بندی کردن
packet
بسته بندی کردن
packs
بسته بندی کردن
resort
دسته بندی کردن
resorted
دسته بندی کردن
resorts
دسته بندی کردن
group
دسته بندی کردن
groups
دسته بندی کردن
degree
رتبه بندی کردن
degrees
رتبه بندی کردن
to pay court
عرض بندی کردن
echelonment
رده بندی کردن
echelonment
درجه بندی کردن
classify
رده بندی کردن
classify
دسته بندی کردن
classify
طبقه بندی کردن
classifying
رده بندی کردن
classifying
دسته بندی کردن
classifying
طبقه بندی کردن
pack
بسته بندی کردن
compartmentation
تقسیم بندی کردن
to provide against
پیش بندی کردن
categorized
دسته بندی کردن
impost
تعرفه بندی کردن
graduate
درجه بندی کردن
graduate
تقسیم بندی کردن
graduates
طبقه بندی کردن
graduates
درجه بندی کردن
graduates
تقسیم بندی کردن
graduating
طبقه بندی کردن
graduating
درجه بندی کردن
formulate
فرمول بندی کردن
subsuming
رده بندی کردن
subsumes
رده بندی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com