English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
convincer قانع کننده
Search result with all words
approving truth دلیل قانع کننده
Other Matches
satisfied قانع
sufficient قانع
contented قانع
satisfy قانع کردن
satisfies قانع کردن
convinces قانع کردن
persuasions قانع سازی
to content oneself قانع شدن
satisfying قانع کردن
contenting قانع کردن
convince قانع کردن
content قانع کردن
persuasion قانع سازی
inconvincible ادم قانع نشونده
get by <idiom> قانع کردن احتیاجاتت یا درخواستت
to convince somebody of something کسی را به چیزی قانع کردن
She talked me into doing it. با حرف مرا قانع بانجام آن کرد
inappeasable غیر قابل تسکین قانع نشدنی
This does not satisfy me. این جواب مرا قانع نمی کند
to talk insistently to somebody با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
referee در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
fillers پر کننده
solver حل کننده
thinner کم کننده
solvent اب کننده
surfy کف کننده
skittish رم کننده
crepitant خش خش کننده
crusher له کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
deflective کج کننده
deletive حک کننده
squelcher له کننده
filler پر کننده
swooner غش کننده
trackers پی کننده
refutatory رد کننده
refutative رد کننده
refuser رد کننده
rebutter رد کننده
puffer پف کننده
ear-splitting کر کننده
attacking تک کننده
commulator یک سو کننده
noncommittal رد کننده
fluxing oil اب کننده
renunciant کننده
repudiationist رد کننده
syncopator غش کننده
tracker پی کننده
benders خم کننده
bender خم کننده
fillets پر کننده
catterer پچ پچ کننده
hoppers لی لی کننده
hopper لی لی کننده
renunciant رد کننده
whisperer پچ پچ کننده
mauler له کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
filleting پر کننده
filleted پر کننده
fillet پر کننده
attenuant اب کننده
jaberer پچ پچ کننده
percutient دق کننده
fizzy کف کننده
mumbler من من کننده
bidders کننده
bidder کننده
abjurer or abjuror کننده
sensor حس کننده
mitigative کم کننده
bandwidth یچ کننده
doer کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
prattfall پچ پچ کننده
solvents اب کننده
doers کننده
mitigatory کم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com