Dictiornary-Farsi | قانون ابرام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
abram's law	قانون ابرام


Other Matches

importance	ابرام
confirmation	ابرام
ratification	ابرام
upholding	ابرام
persistently	به ابرام
importunity	ابرام
importunities	ابرام
persistency	اصرار ابرام
confirm	ابرام کردن
confirms	ابرام کردن
persistence	اصرار ابرام
importune	ابرام کردن
importuned	ابرام کردن
importunes	ابرام کردن
importuning	ابرام کردن
urge	تسریع شدن ابرام کردن
urged	تسریع شدن ابرام کردن
urges	تسریع شدن ابرام کردن
urging	تسریع شدن ابرام کردن
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law	قانون سی . براساس این قانون
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
canon	قانون کلی قانون شرع
canons	قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
flagitate	سماجت کردن ابرام کردن
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
legal	قانون
law	قانون
statutes	قانون
kanoon	قانون
enacment	قانون
acted	قانون
statute	قانون
hess's law	قانون هس
regardless of the law	به قانون
act	قانون
regulation	قانون
laws	قانون
legislation	قانون
edicts	قانون
canons	قانون
nisi	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
code	قانون
lex	قانون
canon	قانون
edict	قانون
rule	قانون
distribution law	قانون توزیع
employment act	قانون اشتغال
statutory law	قانون مدون
economic law	قانون اقتصادی
einstein's law	قانون اینشتاین
stokes' law	قانون استوکس
curie's law	قانون کوری
dalton's law	قانون دالتون
dead letter	قانون منسوخ
declaratory statute	قانون اعلامی
legiskative	قانون گذار
legislatress	قانون گذار زن
demorgans law	قانون دمورگان
substantive law	قانون ماهوی
legislatrix	قانون گذار زن
legist	قانون دان
law of scarcity	قانون کمیابی
law of progression	قانون پیشروی
extralegal	ماورای قانون
lenz's law	قانون لنتس
faraday's law	قانون فارادی
faraday's law	قانون فاراده
fechner's law	قانون فخنر
scofflaw	ناقض قانون
scofflaw	قانون شکن
say's law of markets	قانون بازارهای سی
statue law	قانون یا قوانین
engels law	قانون انگل
reflection law	قانون بازتاب
law of reflection	قانون بازتاب
enactment of law	وضع قانون
enactor	واضع قانون
engel's law	قانون انگل
lenz' law	قانون لنز
status of limitations	قانون مرورزمان
law of recency	قانون تاخر
law of readiness	قانون امادگی
law of primacy	قانون تقدم
bragg's law	قانون پراگ
civil code	قانون مدنی
civillaw	قانون مدنی
clublaw	قانون سرنیزه
clublaw	قانون زور
codification	قانون نویسی
code civil	قانون مدنی
the spirit of the law	جوهر قانون
brabais law	قانون براوه
chrles' law	قانون شارل
to break a law	قانون شکنی
charle's law	قانون شارل
breach of rule	نقض قانون
violation of law	نقض قانون
byelaw	قانون ویژه
unwritten law	قانون ننوشته
bylaw	قانون ویژه
petitioner [divorce proceedings]	شاکی [قانون]
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
chain rule	قانون زنجیری
commercial code	قانون تجارت
commercial law	قانون تجارت
commutative law	قانون جابجایی
corpus juris	اساس قانون
coulomb's law	قانون کولن
crown law	قانون جزائی
tax law	قانون مالیاتی
constructionist	کسیکه قانون
left hand rule	قانون دست چپ
corpus juris	روح قانون
contrary to the law	مخالف قانون
lawbreaker	قانون شکن
the spirit of the law	روح قانون
conscription law	قانون سربازگیری
conservation law	قانون بقا
constitutional low	قانون اساسی
the letter of the law	عبارت قانون
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
constitutionally	مطابق قانون
law of election	قانون انتخابات
law of use	قانون استعمال
lextalionis	قانون قصاص
planck law	قانون پلانک
joule's law	قانون ژول
jurisconsult	قانون دان
jurisprudent	قانون دان
juristic	قانون دان
paschen's law	قانون پاشن
pascal's law	قانون پاسکال
joiting law	قانون ژول
jachson's law	قانون جکسون
penal statute	قانون جزا
nomological	شبیه قانون
peronality of laws	ویژگی قانون
insolvent law	قانون درماندگی
insolvent law	قانون اعسار
introduce law	انشاء قانون
nomological	منطبق با قانون
nomology	قانون شناسی
islamic law	قانون شرع
pascal	قانون پاسکال
parallel law	قانون توازی
okuns law	قانون اوکان
law abidingness	پیروی قانون
law breaker	قانون شکن
law of clouser	قانون بستار
law of causation	قانون علیت
law of analogy	قانون تمثیل
law fallen into desuetude	قانون متروک
law merchant	قانون تجارت
obedient to the law	مطیع قانون
laplace's law	قانون لاپلاس
offense	قانون شکنی
law of complimentarity	قانون مکملیت
obedient to the law	پیرو قانون
ohm's law	قانون اهم
labour act	قانون کار
labour code	قانون کار
labour law	قانون کار
lambert law	قانون لامبرت
law of advantage	قانون امتیاز
five second rule	قانون 5 ثانیه
marioote law	قانون ماریوت
law of gravitation	قانون گرانش
graham's law	قانون گراهام
law of frequency	قانون بسامد
matrimonially	به قانون زناشوئی
gresham's law	قانون گرشام
greshams law	قانون گرشام
lawmaker	قانون گزار
governing law	قانون حاکم
religious law	قانون شرع
gay lussac's law	قانون گیلوساک
law of nations	قانون ملل
make law	وضع قانون
law of induced current	قانون لنتس
rule of thumb	قانون عمومی
rule of thumb	قانون کلی
game law	قانون شکار
riot act	قانون ضد اغتشاشات
gas laws	قانون گاز
raoult's law	قانون رائول
hauy law	قانون هوی
law of effect	قانون اثر
nomographer	قانون گذاری
ignorance of law	جهل به قانون