Dictiornary-Farsi | قانون اول ترمودینامیک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
first law of thermodynamic	قانون اول ترمودینامیک


Other Matches

thermodynamics	ترمودینامیک
statistical thermodynamics	ترمودینامیک اماری
thermodynamics cycle	سیکل ترمودینامیک
work function	انرژی ازاد در ترمودینامیک
thermodynamic	وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
entropy	واحد اندازه گیری ترمودینامیک
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
diabatic process	پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
say's law	قانون سی . براساس این قانون
canon	قانون کلی قانون شرع
canons	قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
statutes	قانون
enacment	قانون
kanoon	قانون
legislation	قانون
statute	قانون
regardless of the law	به قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
hess's law	قانون هس
act	قانون
acted	قانون
regulation	قانون
legal	قانون
law	قانون
edict	قانون
nisi	قانون
rule	قانون
code	قانون
edicts	قانون
canon	قانون
canons	قانون
laws	قانون
lex	قانون
game law	قانون شکار
civillaw	قانون مدنی
chrles' law	قانون شارل
clublaw	قانون سرنیزه
statue law	قانون یا قوانین
status of limitations	قانون مرورزمان
clublaw	قانون زور
codification	قانون نویسی
code civil	قانون مدنی
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
commercial code	قانون تجارت
commercial law	قانون تجارت
commutative law	قانون جابجایی
conscription law	قانون سربازگیری
unwritten law	قانون ننوشته
civil code	قانون مدنی
say's law of markets	قانون بازارهای سی
byelaw	قانون ویژه
greshams law	قانون گرشام
weber's law	قانون وبر
bylaw	قانون ویژه
walras law	قانون والراس
gresham's law	قانون گرشام
scofflaw	قانون شکن
graham's law	قانون گراهام
scofflaw	ناقض قانون
governing law	قانون حاکم
wagners law	قانون واگنر
gay lussac's law	قانون گیلوساک
chain rule	قانون زنجیری
gas laws	قانون گاز
charle's law	قانون شارل
violation of law	نقض قانون
conservation law	قانون بقا
enactor	واضع قانون
enactment of law	وضع قانون
employment act	قانون اشتغال
einstein's law	قانون اینشتاین
economic law	قانون اقتصادی
tax law	قانون مالیاتی
distribution law	قانون توزیع
demorgans law	قانون دمورگان
the spirit of the law	جوهر قانون
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
dead letter	قانون منسوخ
the spirit of the law	روح قانون
dalton's law	قانون دالتون
the letter of the law	عبارت قانون
engel's law	قانون انگل
substantive law	قانون ماهوی
five second rule	قانون 5 ثانیه
constitutional low	قانون اساسی
to break a law	قانون شکنی
constitutionally	مطابق قانون
constructionist	کسیکه قانون
statutory law	قانون مدون
fechner's law	قانون فخنر
stokes' law	قانون استوکس
contrary to the law	مخالف قانون
corpus juris	روح قانون
faraday's law	قانون فاراده
corpus juris	اساس قانون
faraday's law	قانون فارادی
coulomb's law	قانون کولن
crown law	قانون جزائی
extralegal	ماورای قانون
engels law	قانون انگل
curie's law	قانون کوری
law of complimentarity	قانون مکملیت
nomological	شبیه قانون
nomological	وابسته به قانون
nomography	فن قانون گذاری
nomographer	قانون گذار
nomographer	قانون گذاری
law of effect	قانون اثر
law of election	قانون انتخابات
law of frequency	قانون بسامد
law of gravitation	قانون گرانش
nationality law	قانون تابعیت
nomological	منطبق با قانون
nomology	قانون شناسی
ohm's law	قانون اهم
offense	قانون شکنی
legist	قانون دان
obedient to the law	مطیع قانون
law of contiguity	قانون مجاورت
law of nations	قانون ملل
law of contract	قانون قرارداد
obedient to the law	پیرو قانون
law of demand	قانون تقاضا
law of induced current	قانون لنتس
mil rule	قانون میلیم
make law	وضع قانون
lextalionis	قانون قصاص
law of use	قانون استعمال
lenz's law	قانون لنتس
lawbreaker	قانون شکن
lawmaker	قانون گزار
left hand rule	قانون دست چپ
lenz' law	قانون لنز
legiskative	قانون گذار
legislatress	قانون گذار زن
law of scarcity	قانون کمیابی
reflection law	قانون بازتاب
merkel's law	قانون مرکل
mercantile law	قانون تجارت
matrimonially	به قانون زناشوئی
law of primacy	قانون تقدم
marioote law	قانون ماریوت
law of progression	قانون پیشروی
law of readiness	قانون امادگی
law of recency	قانون تاخر
law of reflection	قانون بازتاب
legislatrix	قانون گذار زن
rule of thumb	قانون عمومی
introduce law	انشاء قانون
procedural law	قانون شکلی
press law	قانون مطبوعات
islamic law	قانون شرع
preamble of a statute	مقدمه قانون
jachson's law	قانون جکسون
joiting law	قانون ژول
joule's law	قانون ژول
jurisconsult	قانون دان
insolvent law	قانون اعسار
penal statute	قانون جزا
hauy law	قانون هوی
rule of thumb	قانون کلی
riot act	قانون ضد اغتشاشات
hook's law	قانون هوک
religious law	قانون شرع
hubble law	قانون هابل
ignorance of law	جهل به قانون
raoult's law	قانون رائول
rambunctious	بی قانون و قاعده
insolvent law	قانون درماندگی
jurisprudent	قانون دان
law abidingness	پیروی قانون
law breaker	قانون شکن
law fallen into desuetude	قانون متروک
law merchant	قانون تجارت
pascal	قانون پاسکال
law of advantage	قانون امتیاز
law of analogy	قانون تمثیل
law of causation	قانون علیت
law of clouser	قانون بستار
parallel law	قانون توازی
pascal's law	قانون پاسکال
power law	قانون توانی
juristic	قانون دان
planck law	قانون پلانک
peronality of laws	ویژگی قانون
labour act	قانون کار
labour code	قانون کار
labour law	قانون کار
lambert law	قانون لامبرت
paschen's law	قانون پاشن