Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
an inflexible law
قانون تغییر ناپذیر
Other Matches
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
invariant
تغییر ناپذیر
inalterable
تغییر ناپذیر
immutable
تغییر ناپذیر
unchangeable
تغییر ناپذیر
unalterable
تغییر ناپذیر
ireversible
تغییر ناپذیر
invariable
تغییر ناپذیر
irreversibly
بطور تغییر ناپذیر
immutably
بطور تغییر ناپذیر
unchangeably
<adv.>
به طور تغییر ناپذیر
unalterably
<adv.>
به طور تغییر ناپذیر
immutably
<adv.>
به طور تغییر ناپذیر
thermosetting plastics
پلیمرهای ساختگی که در اثرگرما بصورت شیمیایی وبازگشت ناپذیر تغییر میکند
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
immedicable
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
invulnerable
زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canon
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over
تغییر روش تغییر رویه
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
watertight
اب ناپذیر
waterproof
نم ناپذیر
waterproofed
نم ناپذیر
waterproofs
نم ناپذیر
inappeasable
ناپذیر
imperviable
نم ناپذیر
unchallenged
بحث ناپذیر
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
insufferable
تحمل ناپذیر
integral
جدایی ناپذیر
incurable
بهبودی ناپذیر
incurable
علاج ناپذیر
insupportable
تحمل ناپذیر
indiminishable
کاهش ناپذیر
indisciplinable
انظباط ناپذیر
intolerable
تحمل ناپذیر
adamant
تزلزل ناپذیر
inconsolably
دلداری ناپذیر
sateless
سیری ناپذیر
inconsolable
دلداری ناپذیر
adamantly
تزلزل ناپذیر
incurable
درمان ناپذیر
unceasing
ایست ناپذیر
voracious
سیری ناپذیر
remediless
درمان ناپذیر
unavoidable
چاره ناپذیر
unavoidable
اجتناب ناپذیر
disconsolate
تسلی ناپذیر
raintight
باران ناپذیر
unchallenged
انکار ناپذیر
irrevocably
بطورفسخ ناپذیر
irreconcilable
اشتی ناپذیر
incomparable
مقایسه ناپذیر
unceasing
پایان ناپذیر
unexceptionable
استثناء ناپذیر
indispansably
بطورچاره ناپذیر
uncontrollable
کنترل ناپذیر
uncompromising
مصالحه ناپذیر
uncontrollably
کنترل ناپذیر
imperturbable
تزلزل ناپذیر
uncompromisingly
مصالحه ناپذیر
irreconcilable
وفق ناپذیر
joiner door
دربهای اب ناپذیر
intangibly
بطورلمس ناپذیر
insusceptible
تایید ناپذیر
irriversible
برگشت ناپذیر
ineluctable
چاره ناپذیر
insol
انحلال ناپذیر
impassive
تالم ناپذیر
inscrvtable
تفحص ناپذیر
inirritable
تحریک ناپذیر
infrangible
تجزیه ناپذیر
inextinguishably
بطورتسکین ناپذیر
inexplorable
کاوش ناپذیر
inexhaustibly
بطورپایان ناپذیر
inaccessible
ارتباط ناپذیر
inaccessible
دسترسی ناپذیر
intangible
لمس ناپذیر
irresolvable
تجزیه ناپذیر
irresistable
مقاومت ناپذیر
unerring
خطا ناپذیر
immortal
فنا ناپذیر
irremissible
اغماض ناپذیر
unaccountable
توضیح ناپذیر
unaccountably
توضیح ناپذیر
inscrutable
نفوذ ناپذیر
interminable
پایان ناپذیر
irrecoverably
بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable
جبران ناپذیر
irrecocilably
بطوروفق ناپذیر
irremediable
چاره ناپذیر
inexcitable
هیجان ناپذیر
ineludible
گریز ناپذیر
irreversible
برگشت ناپذیر
non descript
وصف ناپذیر
non descript
تشریح ناپذیر
overpowering
مقاومت ناپذیر
inflexible
انحناء ناپذیر
impregnable
رسوخ ناپذیر
nonsuperimposable
انطباق ناپذیر
immobile
جنبش ناپذیر
unbearably
تحمل ناپذیر
undeniable
انکار ناپذیر
undeniably
انکار ناپذیر
irreversible
واگشت ناپذیر
irreversible
بازگشت ناپذیر
indubious
تردید ناپذیر
indisributable
بخش ناپذیر
unbearable
تحمل ناپذیر
inevitable
اجتناب ناپذیر
passives
اثر ناپذیر
passive
اثر ناپذیر
unanswerable
جواب ناپذیر
nanoaddressable
نشانی ناپذیر
unanswerable
تکذیب ناپذیر
impermeable
نشت ناپذیر
impermeable
تراوش ناپذیر
impermeable
رطوبت ناپذیر
inconceivable
تصور ناپذیر
indefectible
خلل ناپذیر
immiscible
امتزاج ناپذیر
drainless
خستگی ناپذیر
deathless
فنا ناپذیر
beyond bearing
تحمل ناپذیر
air proof
هوا ناپذیر
achromic
رنگ ناپذیر
achromatic
رنگ ناپذیر
indefatigable
خستگی ناپذیر
irredeemable
پایان ناپذیر
indestructible
فنا ناپذیر
ego alien
خود ناپذیر
inestimable
تخمین ناپذیر
engrained
چاره ناپذیر
immiscible
امیزش ناپذیر
infallible
لغزش ناپذیر
indescribable
وصف ناپذیر
rigid
انعطاف ناپذیر
irrefutable
انکار ناپذیر
irrefutable
تکذیب ناپذیر
unwearying
خستگی ناپذیر
fatigueless
خستگی ناپذیر
exhautless
خستگی ناپذیر
incorrigible
اصلاح ناپذیر
invincible
شکست ناپذیر
irreparable
جبران ناپذیر
impossible
[colloquial]
<adj.>
تحمل ناپذیر
nondescript
وصف ناپذیر
unalterable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
unalienable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
inevitable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
unfeasible
<adj.>
انجام ناپذیر
inexecutable
<adj.>
انجام ناپذیر
impracticable
<adj.>
انجام ناپذیر
absolute
<adj.>
اجتناب ناپذیر
unassailable
یورش ناپذیر
unbeatable
باخت ناپذیر
inalienable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
indispensable
<adj.>
اجتناب ناپذیر
atomic
تجزیه ناپذیر
immitigable
تخفیف ناپذیر
uncomputable
محاسبه ناپذیر
incommensurable
مقایسه ناپذیر
indefeasible
بطلان ناپذیر
incommensurable
سنجش ناپذیر
inconvertible
مبادله ناپذیر
incodensable
انقباض ناپذیر
water proof
رطوبت ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com