Dictiornary-Farsi | قانون فرعی وضمنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
byelaw	قانون فرعی وضمنی
bylaw	قانون فرعی وضمنی


Other Matches

bylaws	قانون ومقررات فرعی
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canon	قانون کلی قانون شرع
say's law	قانون سی . براساس این قانون
canons	قانون کلی قانون شرع
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
incident	فرعی
sub dam	سد فرعی
minor	فرعی
petty	فرعی
accessory	فرعی
derivatives	فرعی
derivative	فرعی
secondary	فرعی
adjunct	فرعی
incidents	فرعی
succursal	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
adjuncts	فرعی
half deck	پل فرعی
min	فرعی
subsidiaries	فرعی
by	فرعی
subsidiary	فرعی
lateral	فرعی
inferior	فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
subalterns	فرعی
subaltern	فرعی
ancillary	فرعی
second class	فرعی
by-effect	اثر فرعی
byeffect	اثر فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
secondary effect	اثر فرعی
inferiors	فرعی
extrinsic	فرعی
branch lines	خط فرعی
tributary	فرعی
branch line	خط فرعی
tributaries	فرعی
accessorial	فرعی
bypass	مسیر فرعی
side-effects	اثر فرعی
rootlet	ریشه فرعی
side-effect	اثر فرعی
retort tar	قطران فرعی
side effect	اثر فرعی
annexing	شعبه فرعی
derived unit	واحد فرعی
second fiddle	شخص فرعی
bypassed	مسیر فرعی
daughter chain	زنجیر فرعی
lay shaft	میله فرعی
subdivisions	بخش فرعی
subdivision	بخش فرعی
annex	شعبه فرعی
pseudocarp	میوه فرعی
annexes	شعبه فرعی
bypassing	مسیر فرعی
bypasses	مسیر فرعی
secondary unit	واحد فرعی
derived units	واحدهای فرعی
municipal road	راه فرعی
subsidiaries	متمم فرعی
link road	راه فرعی
floor jack	اهرم فرعی
minor league	لیگ فرعی
minor constituent	عنصر فرعی
incidental effect	اثر فرعی
incidentals	اقلام فرعی
intercardinal headings	جهات فرعی
minor arts	هنرهای فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
sub network	شبکه فرعی
minor elements	عناصر فرعی
radicle	فرعی نازک
quadrantal points	جهات فرعی
derived units	احاد فرعی
intercardinal points	جهات فرعی
probative	حقایق فرعی
diverticulum	جاده فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
dog leg	شاخه فرعی
subsidiary	متمم فرعی
cotype	نوعی فرعی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
by lane	کوچه فرعی
by pass	لوله فرعی
by pass	گذرگاه فرعی
episodes	داستان فرعی
episode	داستان فرعی
affluent	رود فرعی
by path	جاده فرعی
spur track	جاده فرعی
by product	فراورده فرعی
by product	محصول فرعی
by product	نتیجه فرعی
sideshows	نمایش فرعی
sideshow	نمایش فرعی
accessory nerve	عصب فرعی
nervus accessorius	عصب فرعی
articulated connecting rod	شاتون فرعی
auxiliary switch	کلید فرعی
avocation	کار فرعی
backway	جاده فرعی
bypath	جاده فرعی
bayou	نهرکوچک یا فرعی
an off street	کوچه فرعی
blessed folder	مخزن فرعی
borrowed light	نورگیر فرعی
bracteole	برگچه فرعی
by election	انتخابات فرعی
alternative airfield	فرودگاه فرعی
secondary position	موضع فرعی
alternate position	موضع فرعی
bye election	انتخابات فرعی
accessory substances	مواد فرعی
wayside	ایستگاه فرعی
appendages	دستگاه فرعی
appendage	دستگاه فرعی
by-product	محصول فرعی
adjuncts	صفت فرعی
adjunct	صفت فرعی
subsections	قسمت فرعی
subsection	قسمت فرعی
by product material	فراورده فرعی
by way	راه فرعی
corollary	نتیجه فرعی
corollaries	نتیجه فرعی
by work	کار فرعی
byname	اسم فرعی
byroad	جاده فرعی
colonnette	ستون فرعی
consequent pole	قطب فرعی
side issues	مسئله فرعی
side issues	موضوع فرعی
side issue	مسئله فرعی
side issue	موضوع فرعی
insets	نقشه فرعی
inset	نقشه فرعی
subcommittees	کمیسیون فرعی
subcommittees	کمیته فرعی
subcommittee	کمیسیون فرعی
subcommittee	کمیته فرعی
by-products	محصول فرعی
coproduct	محصول فرعی
sub sector	بخش فرعی
accessory	لوازم فرعی
extension	شماره فرعی
subcontracts	قرارداد فرعی
subcontracting	قرارداد فرعی
subcontracted	قرارداد فرعی
subspace	فضای فرعی
submenu	منوی فرعی
suborder	راسته فرعی
substation	ایستگاه فرعی
extraneous	تصادفی فرعی
sugroup	دسته فرعی
accessory	دعوای فرعی
subinterval	فاصله فرعی
overtone	صدای فرعی
sub station	پست فرعی
subagency	نمایندگی فرعی
subclass	طبقه فرعی
subclass	شعبه فرعی
subdirectory	فهرست فرعی
subfamily	خانواده فرعی
subfamily	تیره فرعی
subsidiary company	شرکت فرعی
subgenus	جنس فرعی
subgenus	تیره فرعی
subharmonic	هماهنگ فرعی
overtones	صدای فرعی
extensions	تلفن فرعی
extension	تلفن فرعی
subcultures	کشت فرعی
subordinate	فرعی پایین تر
subcontract	قرارداد فرعی
annexe	ساختمان فرعی
jamb-shaft	ستون فرعی
lay-shaft	میله فرعی
subordinated	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
subordinating	فرعی پایین تر