English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English Persian
civil code قانون مدنی
civillaw قانون مدنی
code civil قانون مدنی
Search result with all words
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
civil procedure code قانون ایین دادرسی مدنی
law of tort قانون مسئولیت مدنی
law of torts قانون مسئولیت مدنی
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
Other Matches
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
civil مدنی
urban مدنی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canons قانون کلی قانون شرع
civil partnership شرکت مدنی
civi law حقوق مدنی
torts خطای مدنی
civil litigation دادرسی مدنی
civil injury خسارت مدنی
civil low حقوق مدنی
civil action دعوی مدنی
jus cipile حقوق مدنی رم
tort خطای مدنی
jus cipile حقوق مدنی
transfer of obligation حواله مدنی
civil wrong خطای مدنی
civil injury اضرار مدنی
civil rights حقوق مدنی
civics تعلیمات مدنی
civics علوم مدنی
civic اجتماعی مدنی
law of tort مسئولیت مدنی
deceptions تدلیس مدنی
deception تدلیس مدنی
fraudulent misrepresentation تدلیس مدنی
civil law حقوق مدنی
civil liability مسئوولیت مدنی
civil liberties ازادی مدنی
civil liberty ازادی مدنی
civil procedure ایین دادرسی مدنی
freeman دارای حقوق مدنی
civil court division بخش دادگاه مدنی
civil death محرومیت از حقوق مدنی
freemen دارای حقوق مدنی
civil degradation محرومیت از حقوق مدنی
civi rights حقوق وامتیازات مدنی
principle of civil litigation ایین دادرسی مدنی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
attainder محرومیت از حقوق مدنی
entitle to civil rights متمتع از حقوق مدنی
civil action دعوی مدنی یا حقوقی
Deprivation of ones civil rights . محرومیت از حقوق مدنی
law of civil procedure ائین دادرسی مدنی
freeman فرد متمتع از حقوق مدنی
presumption of clearance فرض برائت درامور مدنی
enfranchise حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchises حقوق مدنی اعطا کردن به
freemen فرد متمتع از حقوق مدنی
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
enfranchising حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchised حقوق مدنی اعطا کردن به
pandect حقوق مدنی روم قدیم
corruption of blood محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
infamous محروم از حقوق مدنی ترذیلی
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
tort عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
fraud تدلیس جزائی تدلیس مدنی
frauds تدلیس جزائی تدلیس مدنی
urbanises مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising مدنی کردن صیقلی کردن
urbanised مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize مدنی کردن صیقلی کردن
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
laws قانون
statutes قانون
legislation قانون
law of constant heat sumation قانون هس
enacment قانون
code قانون
acted قانون
act قانون
regulation قانون
regardless of the law به قانون
statute قانون
edict قانون
edicts قانون
canons قانون
canon قانون
lex قانون
kanoon قانون
rule قانون
nisi قانون
hess's law قانون هس
law قانون
legal قانون
law of induced current قانون لنتس
law of progression قانون پیشروی
enactor واضع قانون
engel's law قانون انگل
law of nations قانون ملل
dead letter قانون منسوخ
left hand rule قانون دست چپ
law of gravitation قانون گرانش
extralegal ماورای قانون
law of frequency قانون بسامد
enactment of law وضع قانون
reflection law قانون بازتاب
law of scarcity قانون کمیابی
employment act قانون اشتغال
law of recency قانون تاخر
law of readiness قانون امادگی
law of use قانون استعمال
lawbreaker قانون شکن
lawmaker قانون گزار
einstein's law قانون اینشتاین
economic law قانون اقتصادی
law of primacy قانون تقدم
distribution law قانون توزیع
demorgans law قانون دمورگان
declaratory statute قانون اعلامی
law of reflection قانون بازتاب
faraday's law قانون فارادی
law of clouser قانون بستار
juristic قانون دان
insolvent law قانون درماندگی
labour act قانون کار
labour code قانون کار
labour law قانون کار
lambert law قانون لامبرت
laplace's law قانون لاپلاس
hook's law قانون هوک
jurisprudent قانون دان
hubble law قانون هابل
ignorance of law جهل به قانون
engels law قانون انگل
insolvent law قانون اعسار
introduce law انشاء قانون
islamic law قانون شرع
jachson's law قانون جکسون
joiting law قانون ژول
joule's law قانون ژول
jurisconsult قانون دان
hauy law قانون هوی
law abidingness پیروی قانون
law of complimentarity قانون مکملیت
law of contiguity قانون مجاورت
game law قانون شکار
five second rule قانون 5 ثانیه
fechner's law قانون فخنر
faraday's law قانون فاراده
law of contract قانون قرارداد
law of demand قانون تقاضا
law of effect قانون اثر
gas laws قانون گاز
gay lussac's law قانون گیلوساک
governing law قانون حاکم
greshams law قانون گرشام
gresham's law قانون گرشام
graham's law قانون گراهام
law breaker قانون شکن
law fallen into desuetude قانون متروک
law merchant قانون تجارت
law of advantage قانون امتیاز
law of analogy قانون تمثیل
law of causation قانون علیت
law of election قانون انتخابات
legiskative قانون گذار
wagners law قانون واگنر
plaintiff خواهان [قانون]
complainant [British E] خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] خواهان [قانون]
walras law قانون والراس
weber's law قانون وبر
wein law قانون وین
cl قانون مدون
Under the protection of the law. درپناه قانون
brush with the law <idiom> درگیری با قانون
to the letter <idiom> طبق قانون
petitioner [divorce proceedings] شاکی [قانون]
petitioner [divorce proceedings] خواهان [قانون]
plaintiff شاکی [قانون]
breach of the law نقض قانون
It's a rule that ... قانون است که ...
to come into operation قانون شدن
to take effect قانون شدن
to inure قانون شدن
to go into effect قانون شدن
pursuer [Scottish English] شاکی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] شاکی [قانون]
plaintiff مدعی [قانون]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com