Dictiornary-Farsi | قانون نافذ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
applicable law	قانون نافذ


Other Matches

influent	نافذ
pervasive	نافذ
piercing	نافذ
incisive	نافذ
operatives	نافذ
penetrating	نافذ
valid	نافذ
force	نافذ
forces	نافذ
forcing	نافذ
penetrant	نافذ
penetrative	نافذ
penetrance	نافذ
bindings	نافذ
binding	نافذ
gamma orionis	نافذ
trenchant	نافذ
operative	نافذ
bellatrix	نافذ
validate	نافذ شمردن
piercingly	بطور نافذ
inoperative	غیر نافذ
validated	نافذ شمردن
validates	نافذ شمردن
predominant	نافذ عمده
overruling	نافذ غالب
dominant	نافذ غالب
validating	نافذ شمردن
inofficious	غیر نافذ
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
penetratingly	بطور نافذ کارگر
inoperative contract	عقد غیر نافذ
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law	قانون سی . براساس این قانون
canon	قانون کلی قانون شرع
canons	قانون کلی قانون شرع
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
govern	نافذ بودن نافر بودن بر
governed	نافذ بودن نافر بودن بر
governs	نافذ بودن نافر بودن بر
incisively	بطور نافذ بطور زننده
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
regardless of the law	به قانون
legislation	قانون
acted	قانون
enacment	قانون
act	قانون
statute	قانون
regulation	قانون
laws	قانون
statutes	قانون
hess's law	قانون هس
legal	قانون
kanoon	قانون
rule	قانون
lex	قانون
canons	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
canon	قانون
nisi	قانون
edict	قانون
law	قانون
edicts	قانون
code	قانون
scofflaw	قانون شکن
to break a law	قانون شکنی
constitutional low	قانون اساسی
codification	قانون نویسی
the spirit of the law	جوهر قانون
conservation law	قانون بقا
conscription law	قانون سربازگیری
code civil	قانون مدنی
commutative law	قانون جابجایی
commercial law	قانون تجارت
scofflaw	ناقض قانون
commercial code	قانون تجارت
five second rule	قانون 5 ثانیه
civil code	قانون مدنی
clublaw	قانون زور
gay lussac's law	قانون گیلوساک
gas laws	قانون گاز
rule of thumb	قانون عمومی
wagners law	قانون واگنر
bylaw	قانون ویژه
violation of law	نقض قانون
unwritten law	قانون ننوشته
chain rule	قانون زنجیری
charle's law	قانون شارل
pursuer [Scottish English]	شاکی [قانون]
game law	قانون شکار
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
chrles' law	قانون شارل
byelaw	قانون ویژه
say's law of markets	قانون بازارهای سی
civillaw	قانون مدنی
rule of thumb	قانون کلی
the spirit of the law	روح قانون
constitutionally	مطابق قانون
enactment of law	وضع قانون
dalton's law	قانون دالتون
curie's law	قانون کوری
employment act	قانون اشتغال
einstein's law	قانون اینشتاین
economic law	قانون اقتصادی
stokes' law	قانون استوکس
distribution law	قانون توزیع
substantive law	قانون ماهوی
demorgans law	قانون دمورگان
declaratory statute	قانون اعلامی
crown law	قانون جزائی
tax law	قانون مالیاتی
dead letter	قانون منسوخ
coulomb's law	قانون کولن
statutory law	قانون مدون
clublaw	قانون سرنیزه
constructionist	کسیکه قانون
the letter of the law	عبارت قانون
contrary to the law	مخالف قانون
statue law	قانون یا قوانین
enactor	واضع قانون
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
corpus juris	روح قانون
fechner's law	قانون فخنر
corpus juris	اساس قانون
status of limitations	قانون مرورزمان
faraday's law	قانون فاراده
faraday's law	قانون فارادی
extralegal	ماورای قانون
engels law	قانون انگل
engel's law	قانون انگل
riot act	قانون ضد اغتشاشات
law of analogy	قانون تمثیل
nomological	وابسته به قانون
nomography	فن قانون گذاری
nomographer	قانون گذار
nomographer	قانون گذاری
nationality law	قانون تابعیت
law of effect	قانون اثر
law of election	قانون انتخابات
mil rule	قانون میلیم
law of frequency	قانون بسامد
law of gravitation	قانون گرانش
nomological	شبیه قانون
law of demand	قانون تقاضا
law of causation	قانون علیت
law of clouser	قانون بستار
offense	قانون شکنی
law of complimentarity	قانون مکملیت
obedient to the law	مطیع قانون
obedient to the law	پیرو قانون
law of contiguity	قانون مجاورت
law of contract	قانون قرارداد
nomology	قانون شناسی
nomological	منطبق با قانون
merkel's law	قانون مرکل
reflection law	قانون بازتاب
law of scarcity	قانون کمیابی
lenz's law	قانون لنتس
lenz' law	قانون لنز
legist	قانون دان
law of use	قانون استعمال
legislatrix	قانون گذار زن
lawbreaker	قانون شکن
lawmaker	قانون گزار
left hand rule	قانون دست چپ
law of reflection	قانون بازتاب
law of recency	قانون تاخر
law of induced current	قانون لنتس
mercantile law	قانون تجارت
matrimonially	به قانون زناشوئی
marioote law	قانون ماریوت
law of nations	قانون ملل
law of primacy	قانون تقدم
make law	وضع قانون
law of progression	قانون پیشروی
lextalionis	قانون قصاص
law of readiness	قانون امادگی
legislatress	قانون گذار زن
governing law	قانون حاکم
press law	قانون مطبوعات
preamble of a statute	مقدمه قانون
power law	قانون توانی
planck law	قانون پلانک
labour act	قانون کار
insolvent law	قانون درماندگی
insolvent law	قانون اعسار
introduce law	انشاء قانون
peronality of laws	ویژگی قانون
islamic law	قانون شرع
ignorance of law	جهل به قانون
procedural law	قانون شکلی
graham's law	قانون گراهام
religious law	قانون شرع