Dictiornary-Farsi | قاچاقی نامشروع غیر مجاز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
illicit	قاچاقی نامشروع غیر مجاز


Other Matches

piggyback	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit	نمایش مجاز تاتر مجاز
wildcat	قاچاقی
wildcats	قاچاقی
under the counter	قاچاقی
bootleg <adj.>	قاچاقی
mountaion dew	عرق قاچاقی
adulterine	قاچاقی تقلبی
pot(heen	ویسکی قاچاقی ایرلندی
moonlighting	بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted	بطور قاچاقی کارکردن
moonlights	بطور قاچاقی کارکردن
hooch	مشروب قاچاقی وپست
moonlight	بطور قاچاقی کارکردن
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
to smuggle in	قاچاقی اوردن یاوارد کردن
to smuggle out	قاچاقی صادر کردن یافرستادن
bootleg	معامله قاچاقی انجام دادن
still hunt	بطور قاچاقی ماهیگیری کردن
moonlighter	کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
stow away	مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .	اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
illegal	نامشروع
unlawful	نامشروع
illegitimate	نامشروع
fradulent	نامشروع
looted	استفاده نامشروع
liaisons	رابطه نامشروع
unlawfully	بطور نامشروع
liaison	رابطه نامشروع
loot	استفاده نامشروع
imperial decree	درامد نامشروع
immoral earning	درامد نامشروع
illicit earning	درامد نامشروع
illegitimate child	طفل نامشروع
illegitimately	بطور نامشروع
illegitimate	حرامزاده نامشروع
illegaly	به طور نامشروع
loots	استفاده نامشروع
natural child	بچه نامشروع
gravy train	منبع در امد نامشروع
illegutimation	نادرستی نامشروع خوانی
gravy trains	منبع در امد نامشروع
intimacy	رابطه نامشروع جنسی
bribing	رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes	رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed	رشوه پردازی پرداخت نامشروع
putative father of an illegitimate child	پدر مفروض فرزندی نامشروع
bribe	رشوه پردازی پرداخت نامشروع
Ill got ill used. <proverb>	چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
turpis causa	عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
vital necessity	پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
demagogisme	استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
authorized level of organization	سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
putative father	پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
jobs	کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job	کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
legal	مجاز
licensable	مجاز
permissible	مجاز
authorrized	مجاز
admittable	مجاز
permitted	مجاز
certified	مجاز
toluene	حد مجاز
tropologic	مجاز
authorized	مجاز
permissive	مجاز
allowable	مجاز
rated	مجاز
admissibll	مجاز
at liberty	مجاز
commissioned	مجاز
lawful	مجاز
authorised	مجاز
allowed	مجاز
admissible	مجاز
metonymy	مجاز
licensed	مجاز
authorized allowance	سهمیه مجاز
authorised clerk	واسطه مجاز
metonym	مجاز مرسل
complemented	حد مجاز مکمل
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
allowable cargo load	حداکثربار مجاز
allowable level	تراز مجاز
authorized strength	استعداد مجاز
allowable stress	تنش مجاز
working stress	تنش مجاز
free	مجاز منفصل
licit	روا مجاز
justifiability	مجاز بودنی
freed	مجاز منفصل
allowed vibrations	ارتعاشهای مجاز
allowable cargo load	بار مجاز
safe load	بار مجاز
authorise	مجاز نمودن
permissible deviation	تفاوت مجاز
complement	حد مجاز مکمل
frees	مجاز منفصل
bona fide holder	دارنده مجاز
permissibly	بطور مجاز
circuit allocated use	مدارچانلهای مجاز
permissible velocity	تندی مجاز
permissible load	بار مجاز
permissible velocity	سرعت مجاز
height clearance	ارتفاع مجاز
ban item	غیر مجاز
bag limit	حد مجاز صید
impermissible	غیر مجاز
authorized bank	بانک مجاز
revocable contract	عقد مجاز
authorized manpower	استعدادپرسنلی مجاز
permissible dosage	دوز مجاز
authorized program	برنامه مجاز
prescribed load	بار مجاز
not allowed	غیر مجاز
freeing	مجاز منفصل
idiographic	وابسته به مجاز
delegation of authority	مجاز شمردن
permits	مجاز کردن
legitimizing	مجاز کردن
legitimizes	مجاز کردن
unauthorized	غیر مجاز
legitimize	مجاز کردن
legitimization	مجاز کردن
licensing hours	زمان مجاز
allowances	میزان مجاز
legitimising	مجاز کردن
legitimises	مجاز کردن
legitimised	مجاز کردن
setting	شدت مجاز
fair game	شکار مجاز
accredited	مجاز معتبر
tolerance	خطای مجاز
tolerance	تفاوت مجاز
tolerances	خطای مجاز
tolerances	تفاوت مجاز
legitimized	مجاز کردن
permit	مجاز کردن
lawfully	به طور مجاز
permitting	مجاز کردن
on the house <idiom>	مجاز درکاری
working load	بار مجاز
dose	مقدار مجاز
speed limits	سرعت مجاز
troplogy	مجاز گوئی
admitance	روا مجاز
trope	مجاز استعاره
complements	حد مجاز مکمل
tolerance limit	خطای مجاز
allowable load	بار مجاز
speed limit	سرعت مجاز
complementing	حد مجاز مکمل
contraband	غیر مجاز
dosed	مقدار مجاز
allowance	میزان مجاز
doses	مقدار مجاز
settings	شدت مجاز
figuratively	بطور مجاز
dosing	مقدار مجاز
tensile stress	تنش کششی مجاز
number	مجموعه مقادیر مجاز
manpower cieling	حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum permissible voltage	ولتاژ مجاز حداکثر
taxi stand	ماندگاه مجاز تاکسی
licitly	بطور مجاز یا مشروع
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
table of allowance	جدول سهمیه مجاز
personnel authorization	جدول پرسنلی مجاز
range	مجموعه مقادیر مجاز
twenty four hour charge rate	امپر مجاز باتری
tare	وزن مجاز یک فرف
prescribed load	بار مهمات مجاز
safe loads tables	جداول بارهای مجاز
personnel authorization	سطح پرسنلی مجاز
permissible dosage	میزان داروی مجاز
peak strenght	حداکثر استعداد مجاز
numbers	مجموعه مقادیر مجاز
ranges	مجموعه مقادیر مجاز
rating	نحوه عملکرد مجاز
illicit advertising	تبلیغ غیر مجاز
authorized manpower	نیروی انسانی مجاز
authorized parts list	لیست قطعات مجاز
authorized parts list	سهمیه مجاز قطعات
ratings	نحوه عملکرد مجاز
circuit allocated use	سهمیه مدارهای مجاز
maximum permissible load	بار مجاز حداکثر
eligible traffic	عبور و مرور مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies	سهمیه مجاز اماد
allowed quantum state	حالت کوانتومی مجاز
acceptance tolerance	حد مجاز قابل قبول
allowable cabin load	بار مجاز هواپیما
ranged	مجموعه مقادیر مجاز
illigal character	کاراکتر غیر مجاز
security	مشخصات کاربران مجاز
illigal character	دخشه غیر مجاز
allowed energy levels	ترازهای انرژی مجاز