Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
yawl
قایق چهار پارویی یا شش پارویی حمل شده در کشتی
Other Matches
cutter
قایق پارویی
cutters
قایق پارویی
rowboats
قایق پارویی
rowboat
قایق پارویی
pulling boat
قایق پارویی
coble
قایق پارویی
kayaks
قایق پارویی اسکیموها
frigate
نوعی قایق پارویی
frigates
نوعی قایق پارویی
kayak
قایق پارویی اسکیموها
proa
قایق پارویی وبادبانی اندونزی
dinghies
قایق کوچک پارویی یابادبانی
dinghy
قایق کوچک پارویی یابادبانی
wherry
قایق سبک پارویی مسافری
pinnace
کشتی کوچک پارویی
gigs
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
galley
کشتی پارویی یا بادبانی قرون وسطی
galleass
کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
whaleboat
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
shallop
کرجی پارویی
pair oar
کرجی دو پارویی
dingey
کرجی پارویی
row boat
کرجی پارویی
praam
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
skiff
کرجی پارویی کوچک
gigs
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
to pull any one across a river
کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
gig
نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
scow
قایق چهار گوش
helms
سکان کشتی یا قایق
helm
سکان کشتی یا قایق
longboat
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
lighter aboard ship
حمل قایق وبار آن برروی کشتی
jolly boat
قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
crafts
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
craft
کشتی وسیله سرگرمی هنر دستی قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
four
چهار
quatre
چهار
quartile
چهار یک
quadruped
چهار پا
quadrupeds
چهار پا
quadrilateral
چهار بر
quadrupling
چهار لا
quadruples
چهار لا
quadrupled
چهار لا
quadruple
چهار لا
tetrad
چهار
tetragon
چهار بر
quadrate
چهار یک
quadrilaterals
چهار بر
quarter
چهار یک
quad
چهار قلو
quadrilateral
چهار جانبه
four
عدد چهار
tetrasyllabic
چهار هجائی
quadrisyllabic
چهار هجائی
quadrivalent
چهار بنیانی
quadrivalent
چهار ارزشی
quadrilaterals
چهار ضلعی
quadrilaterals
چهار جانبه
quadrifid
چهار شکافی
Wednesdays
چهار شنبه
Wednesday
چهار شنبه
quadruplets
چهار گانه
quadruplet
چهار گانه
square
چهار گوش
tetratomic
چهار اتمی
quadraple
چهار برابر
quadrant
چهار گوش
quadrangular
چهار گوشه
quads
چهار قلو
quads
چهار گوش
long legged
چهار پایه
point four
اصل چهار
creep
چهار دست و پا
quadrate
چهار گوش
close
چهار گوشه
quad
چهار گوش
quadrilateral
چهار ضلعی
quadric
چهار تایی
squaring
چهار گوش
squares
چهار گوش
squared
چهار گوش
all fours
چهار دست و پا
square dome
چهار طاقی
tetradactylous
چهار پنجهای
tetragon
چهار ضلعی
four o'clock
ساعت چهار
tetragon
چهار گوشه
double breasted
کت چهار دکمه
tetrahedral
چهار ضلعی
tetrahedral
چهار وجهی
four way
چهار لولهای
four way
چهار راه
quadrant
چهار یک دایره
tetrahedron
چهار وجهی
foursquare
چهار ضلعی
four pole
چهار قطبی
tetramerous
چهار جزیی
tetrameter
چهار وزنی
tetrad
چهار عنصری
four dimensional
چهار بعدی
quadripartite
چهار جزئی
cross legged
چهار زانو
tertramerous
چهار جزئی
quadrupling
چهار تایی
quadrupling
چهار گانه
quadruples
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
all eyes
چهار چشمی
quadrupled
چهار تایی
quadrupled
چهار گانه
quadruple
چهار تایی
quadruple
چهار گانه
four cycle
چهار چرخه
tetraphyllous
چهار برگه
footstool
چهار پایه
tetravalent
چهار بنیانی
galloped
چهار نعل
the cardinal humours
چهار ابگونه
the four seasons
چهار فصل
gallops
چهار نعل
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
gallop
چهار نعل
backfour
چهار مدافع
footstools
چهار پایه
tetravalent
چهار فرفیتی
tetrastichous
چهار جزیی
tetrastich
چهار بیتی
tetrapod
پروانه چهار پا
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
intersection
چهار راه
intersections
چهار راه
tetrasporic
چهار هاگی
tetrasporous
چهار هاگی
qyaternary
چهار تایی
impales
چهار میل کردن
teragram
واژه چهار حرفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com