English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
English Persian
preheat قبلا حرارت دادن
preheated قبلا حرارت دادن
preheats قبلا حرارت دادن
Other Matches
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
preform قبلا تشکیل دادن
primes قبلا تعلیم دادن
prearrange قبلا ترتیب دادن
prime قبلا تعلیم دادن
pretypify قبلا نشان دادن
primed قبلا تعلیم دادن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
heats حرارت دادن
heat حرارت دادن
pre heat حرارت دادن مقدماتی
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
anneal حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
pyrolyze در اثر حرارت تغییر شیمیایی دادن
recalescence پس دادن حرارت فلزدر اثر سرد شدن
volcanize تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
burn in حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
exothermal حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermic حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
anneal نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pyrolysis تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
supra قبلا
previously قبلا"
erst قبلا
aforehand قبلا
the reinbefore قبلا
formerly قبلا
erstwhile قبلا
already قبلا
beforehand قبلا اماده
presentient قبلا مستعد
prescient قبلا اگاه
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
foretoken قبلا اگاهانیدن
prerecord قبلا ضبط
presentient قبلا متوجه
prepay قبلا پرداختن
heretofore سابقا قبلا
i went before من قبلا` رفتم
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
previews قبلا رویت کردن
preview قبلا رویت کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
forearm قبلا اماده کردن
destine قبلا انتخاب کردن
forearms قبلا اماده کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
to prerecord قبلا ضبط کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
predesignate قبلا تعیین شده
predestine قبلا تعیین کردن
preform قبلا تصمیم گرفتن
presanctified قبلا تقدیس شده
preform قبلا بشکل دراوردن
prerecord قبلا ثبت کردن
prenominate قبلا ذکر کردن
prenominate قبلا نامبرده شده
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
premonish قبلا برحذر داشتن
prenominate قبلا ذکر شده
preselect قبلا انتخاب کردن
preordain قبلا مقرر داشتن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
prifixal قبلا تعیین کردن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
preexist قبلا وجود داشتن
preconceive قبلا تصور کردن
preassigned قبلا تعیین شده
prearrange قبلا تهیه کردن
pre appoint قبلا معین کردن
advance قبلا تهیه شده
forespeak قبلا اماده کردن
advances قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تجهیز شده
advance قبلا تجهیز شده
advances قبلا تهیه شده
preheat قبلا گرم کردن
pretreat قبلا معالجه کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
preheats قبلا گرم کردن
prifix قبلا تعیین کردن
advancing قبلا تهیه شده
foresee قبلا تهیه دیدن
preheated قبلا گرم کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predicts قبلا پیش بینی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
pre آنچه قبلا توافق شده است
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
pre- آنچه قبلا توافق شده است
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
hotness حرارت
warmth حرارت
fire حرارت
mettlesome با حرارت
vehemence حرارت
clammy بی حرارت
ardour حرارت
ardor حرارت
pyogenic حرارت زا
warm با حرارت
fired حرارت
verve حرارت
fervidness حرارت
enthrusiasm حرارت
warmed با حرارت
temperatures حرارت
fires حرارت
warmest با حرارت
warms با حرارت
temperature حرارت
heats حرارت
heat حرارت
adust با حرارت
fervidity حرارت
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
initiatives شوق و حرارت
initiative شوق و حرارت
strenuousness حرارت و اصرار
heat گرما حرارت
low heat cement سیمان کم حرارت
heat absorption جذب حرارت
thermometer حرارت سنج
expansion heat حرارت انبساط
thermometers حرارت سنج
interchange of heat تبادل حرارت
transformation of heat تبادل حرارت
enthalpy حرارت فعال
fervently از روی حرارت
heat unit واحد حرارت
thermotherapy حرارت درمانی
heat transfer انتقال حرارت
thermoregulation تنظیم حرارت
heat of hydration حرارت ئیدراسیون
heat expansion انبساط حرارت
heat exchange تبادل حرارت
heat economy اقتصاد حرارت
heat drop افت حرارت
thermophysics فیزیک حرارت
heats گرما حرارت
impetuosity تندی حرارت
impressment جدیت حرارت
central heating حرارت مرکزی
ginger تندی حرارت
energetically از روی حرارت
heat conductor هادی حرارت
steamiest پر حرارت پر بخار
ardency شور و حرارت
actinometre حرارت سنج
temperatures درجه حرارت
zeal ذوق حرارت
actinometer حرارت سنج
calorification تولید حرارت
steamier پر حرارت پر بخار
steamy پر حرارت پر بخار
calefactory حرارت بخش
calorimeter حرارت سنج
temperature درجه حرارت
gradients افت حرارت
gradient افت حرارت
to steam ahead or away با حرارت کار کردن
thermostable باثبات در اثر حرارت
temperature درجه حرارت دما
live wire آدم پر حرارت و با پشتکار
thermal resolution حداقل سنجش حرارت
steam heating ایجاد حرارت با بخار
final temperature درجه حرارت نهایی
filament temperature درجه حرارت فیلامان
operating temperature درجه حرارت کار
enthusiasms هواخواهی با حرارت شوروذوق
thermolysis تحلیل حرارت بدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com