English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (7 milliseconds)
English Persian
sub judice قبل از محاکمه
Search result with all words
trial محاکمه
trial محاکمه محاکمه کردن
trials محاکمه
trials محاکمه محاکمه کردن
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
jurisdiction محاکمه
jurisdiction محاکمه کردن
retrial محاکمه مجدد
retrials محاکمه مجدد
case محاکمه
cases محاکمه
tries محاکمه کردن
try محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
lynch بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
hearing محاکمه
hearings محاکمه
untried امتحان نشده محاکمه نشده
be tried at bar به طور علنی محاکمه شدن
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court procedure محاکمه
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
drumhead court martial محاکمه صحرایی
he was on his trial او را محاکمه میکردند
justiciable تحت محاکمه
legal procedure محاکمه
mistrial محاکمه غلط
mistrial محاکمه بی جهت
new trial محاکمه جدید تجدید محاکمه
probate محاکمه کردن استنطاق کردن
re hearing تجدید محاکمه
retry دوباره محاکمه کردن
summary trial محاکمه اختصاری
to go t. a trial محاکمه شدن
to undergo a trial محاکمه شدن
trial at the bar محاکمه
trial attorney وکیل محاکمه
try by martial law به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
wager of battle نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
He was put on trial. او محاکمه شد. [حقوق]
to put somebody on trial کسی را محاکمه کردن
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
day of the trial روز محاکمه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com