English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
To assume responsibility . قبول مسئولیت کردن
Other Matches
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
sponsor مسئولیت راقبول کردن
sponsoring مسئولیت راقبول کردن
sponsors مسئولیت راقبول کردن
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
to shuffle off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
to take in قبول کردن
admit قبول کردن
honouring قبول کردن
accord قبول کردن
accorded قبول کردن
passes قبول کردن
honored قبول کردن
honours قبول کردن
entertain قبول کردن
entertains قبول کردن
pass قبول کردن
entertained قبول کردن
passed قبول کردن
accepts قبول کردن
adopts قبول کردن
adopting قبول کردن
honour قبول کردن
honors قبول کردن
admits قبول کردن
honoring قبول کردن
adhibit قبول کردن
admitting قبول کردن
accept قبول کردن
honoured قبول کردن
accepting قبول کردن
adopt قبول کردن
accords قبول کردن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
matriculated قبول کردن پذیرفتن
honors یاحوالهای را قبول کردن
disapprove قبول نکردن رد کردن
disapproves قبول نکردن رد کردن
honour یاحوالهای را قبول کردن
honours یاحوالهای را قبول کردن
acceptance of goods قبول کردن کالا
to take up the gauntlet قبول مبارزه کردن
accepts پسندیدن قبول کردن
accepting پسندیدن قبول کردن
to incur a risk ریسکی را قبول کردن
honoured یاحوالهای را قبول کردن
to take up the glove قبول مبارزه کردن
honouring یاحوالهای را قبول کردن
honored یاحوالهای را قبول کردن
matriculates قبول کردن پذیرفتن
matriculating قبول کردن پذیرفتن
honoring یاحوالهای را قبول کردن
take to <idiom> سریعا قبول کردن
matriculate قبول کردن پذیرفتن
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
To adopt a child ( an infant ) . کودکی را بفرزندی قبول کردن
passed تصویب کردن قبول شدن
passes تصویب کردن قبول شدن
pass تصویب کردن قبول شدن
keep an appointment قبول کردن قرار ملاقات
vicarious به نیابت قبول کردن جانشین
refuses قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
ratified قبول کردن تصویب کردن
adopts قبول کردن اتخاذ کردن
adopting قبول کردن اتخاذ کردن
ratifying قبول کردن تصویب کردن
ratifies قبول کردن تصویب کردن
ratify قبول کردن تصویب کردن
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
adopted types انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
liability مسئولیت
responsibility مسئولیت
liability to disease مسئولیت
responsibilities مسئولیت
menage مسئولیت
liabilities مسئولیت
irresponsible بی مسئولیت
unresponsive بی مسئولیت
burthen مسئولیت
responsibly با مسئولیت
onus مسئولیت
trusts مسئولیت
trusted مسئولیت
amenableness مسئولیت
trust مسئولیت
implied trust مسئولیت فرضی
liabilities الزام مسئولیت
responsible مسئولیت دار
imputability مسئولیت اخلاقی
charge بار مسئولیت
constructive trust مسئولیت قهری
posted مقام مسئولیت
post- مقام مسئولیت
post مقام مسئولیت
offices مسئولیت احرازمقام
sector of responsibility منطقه مسئولیت
amenability احساس مسئولیت
irresponsible عاری از حس مسئولیت
area of responsibility منطقه مسئولیت
liability الزام مسئولیت
primary interest مسئولیت اصلی
law of tort مسئولیت مدنی
in common <idiom> مسئولیت داشتن
loads فشار مسئولیت
irresponsibly بدون حس مسئولیت
office مسئولیت احرازمقام
load فشار مسئولیت
product liability مسئولیت محصول
cark بار مسئولیت
charges بار مسئولیت
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
posts مقام مسئولیت
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
peril بیم زیان مسئولیت
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
over worked man مهره شطرنج پر مسئولیت
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
perils بیم زیان مسئولیت
unlimited company شرکت با مسئولیت نامحدود
law of torts قانون مسئولیت مدنی
The responsibility lies with you. مسئولیت با شما است.
irresponsibly بدون داشتن مسئولیت
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
without engagement بدون تقبل مسئولیت
law of tort قانون مسئولیت مدنی
Responsibility weighed him down بار مسئولیت کمرش را خم کرد
What do I care? چطور این مسئولیت من است؟
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
solidarity بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
loose از قید مسئولیت ازاد ساختن
loosest از قید مسئولیت ازاد ساختن
disclaimers رفع کننده ادعا یا مسئولیت
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
disclaimer رفع کننده ادعا یا مسئولیت
looser از قید مسئولیت ازاد ساختن
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
ignorance of law is no excuse جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
see to it <idiom> مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
naturalizing اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalising اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalize اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
buck passer شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
One insust not step aside and diclaim responsibility . نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
communication بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
admissions قبول
reception قبول
adoption قبول
imprimatur قبول
intromission قبول
admission قبول
acceptance قبول
receptions قبول
acceptances قبول
acknowledgment قبول
compliance قبول
adopter قبول کننده
acknowladgement of debt قبول بدهی
offer and acceptance ایجاب و قبول
admission of liability قبول بدهی
aceptive قابل قبول
admittable قابل قبول
accept قبول شدن
accepting قبول شدن
taken مورد قبول
accepts قبول شدن
acceptant قبول کننده
Agreed . that is a deal . قبول ( قبوله )
accepter قبول کننده
acceptation tacite قبول ضمنی
allowable load بارقابل قبول
disclaimed قبول نکردن
disclaiming قبول نکردن
disclaims قبول نکردن
acceptance by conduct قبول فعلی
acceptance by words قبول قولی
acceptance limit حد قابل قبول
the optio to accept or reject اختیار قبول یا رد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com