Dictiornary-Farsi | قدرت بحری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sea power	قدرت بحری


Other Matches

marines	بحری
thalassic	بحری
maritime	بحری
marine	بحری
averages	خسارت بحری
averaged	خسارت بحری
average	خسارت بحری
averaging	خسارت بحری
actinia	شقایق بحری
monometer	شعر یک بحری
marine insurance	بیمه بحری
sindbad the sailor	سندباد بحری
finger fish	نجم بحری
sea pad	نجم بحری
maritime	استان بحری یاساحلی
pentameters	شعر پنج بحری
pentameter	شعر پنج بحری
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
vim	قدرت
vigor	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
godown	قدرت
vis	قدرت
power takeoff	قدرت
sovereignty	قدرت
will power <idiom>	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
ability	قدرت
strengths	قدرت
strenght	قدرت
nerve	قدرت
energy	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
commanding	با قدرت
strength	قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
strong-arm	قدرت
strong arm	قدرت
nerves	قدرت
capability	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
potency	قدرت
abilities	قدرت
power	قدرت
powering	قدرت
powers	قدرت
powered	قدرت
authority	قدرت
engine performance	قدرت موتور
magnitude	شدت قدرت
power distribution	پخش قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
accelerating power	قدرت شتاب
power outege	قطع قدرت
engine power	قدرت موتور
heam yoei vooly	تئوری قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
palgwe	فوق قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
power cable	کابل قدرت
power consumption	مصرف قدرت
almightiness	قدرت کامل
power dissipation	اتلاف قدرت
power source	منبع قدرت
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
prepotency	قدرت کامل
puissance	توان قدرت
rod	میله قدرت
fasces	قدرت مجازات
generator output	قدرت مولد
fire power	قدرت اتش
fire power	قدرت تیراندازی
enterprise	قدرت اقدام
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power stroke	مرحله قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
rods	میله قدرت
explosive energy	قدرت انفجار
explosive force	قدرت انفجار
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
power test	ازمون قدرت
cans	قدرت داشتن
detection range	قدرت اکتشافی
high powerd money	پول پر قدرت
horse power	قدرت اسب
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
authoritarian	قدرت طلب
imperium	قدرت مطلقه
countervailing power	قدرت همسنگ
high power engine	موتورپر قدرت
conveying capacity	قدرت انتقال
high power transistor	ترانزیستور قدرت
diagonal power	قدرت قطری
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
emissive power	قدرت صدور
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
authoritarians	قدرت طلب
increase of power	افزایش قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
power switch	کلید قدرت
bearing capacity	قدرت تحمل
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
basicity	قدرت بازی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
benumb	بی قدرت کردن
omnipotence	قدرت مطلق
bond strength	قدرت پیوند
input power	قدرت ورودی
combat power	قدرت رزمی
ionic strength	قدرت یونی
cogency	قدرت عقیده
circuit breaking capacity	قدرت قطع
hiding power	قدرت پوشش
driving power	قدرت محرکه
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
omnipotence	قدرت تام
fluxing power	قدرت سیلان
canning	قدرت داشتن
powers	قدرت نیرو
stock-car	قدرت و دوام
stock-cars	قدرت و دوام
resolutions	قدرت تشخیص
the finger of god	قدرت خدا
super power	ابر قدرت
strenght	قدرت شدت
resolution	قدرت تشخیص
source of power	منبع قدرت
social power	قدرت اجتماعی
seapower	قدرت دریایی
sight	قدرت دید
sights	قدرت دید
discourse	قدرت استقلال
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
powered	قدرت نیرو
scattering power	قدرت پراکندگی
stock car	قدرت و دوام
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
will-power	قدرت اراده
dynamism	قدرت تحرک
world power	قدرت جهانی
world power	قدرت دنیوی
voltage source	منبع قدرت
posse	قدرت قانونی
powering	قدرت نیرو
posses	قدرت قانونی
discourses	قدرت استقلال
staying power	طاقت قدرت
purchasing power	قدرت خرید
useful power	قدرت مفید
saber rattling	قدرت نمایی
can	قدرت داشتن
hands	قدرت توپگیری
power failures	قطع قدرت
power failure	قطع قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
power	قدرت نیرو
firepower	قدرت شلیک
acidity	قدرت اسیدی
authority	مرجع قدرت
will to power	قدرت خواهی
power loss	تلف قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
fullest	تمام قدرت
full	تمام قدرت
rating plate	پلاک قدرت
authoritarianism	قدرت طلبی