Dictiornary-Farsi | قدرت توپگیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
hands	قدرت توپگیری


Other Matches

fielding	بل گرفتن یا توپگیری
squat under the ball	توپگیری با شیرجه
infield	نقاط توپگیری در زمین کریکت
long spot	موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
on guard	اماده توپگیری اماده برای توگیری
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
bull pen	محوطه نرده دار تمرین توپگیری بیس بال توپزنهای ذخیره بیس بال
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
sovereignty	قدرت
posse	قدرت
power takeoff	قدرت
forcing	قدرت
posses	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
authority	قدرت
zing	قدرت
ability	قدرت
abilities	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
nerve	قدرت
vim	قدرت
vigor	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
vis	قدرت
potency	قدرت
strong-arm	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
godown	قدرت
commanding	با قدرت
will power <idiom>	قدرت
strenght	قدرت
capability	قدرت
strong arm	قدرت
energy	قدرت
power	قدرت
powering	قدرت
powers	قدرت
powered	قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
driving power	قدرت محرکه
super power	ابر قدرت
strenght	قدرت شدت
the finger of god	قدرت خدا
great power	کشور با قدرت
cutting capacity	قدرت برش
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
gripping power	قدرت مهارکنندگی
economic potential	قدرت اقتصادی
prepotency	قدرت کامل
detection range	قدرت اکتشافی
diagonal power	قدرت قطری
authoritarianism	قدرت طلبی
useful power	قدرت مفید
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
power failures	قطع قدرت
power failure	قطع قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
circuit breaking capacity	قدرت قطع
cutting power	قدرت برش
can	قدرت داشتن
power loss	تلف قدرت
basicity	قدرت بازی
solvency	قدرت حلالپوشی
damping power	قدرت میرایی
fullest	تمام قدرت
deglutition	قدرت بلع
heam yoei vooly	تئوری قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
emissive power	قدرت صدور
resolving power	قدرت تفکیک
power test	ازمون قدرت
benumb	بی قدرت کردن
explosive energy	قدرت انفجار
bearing capacity	قدرت تحمل
conveying capacity	قدرت انتقال
retentivity	قدرت نگهداری
explosive force	قدرت انفجار
authority symbol	نماد قدرت
bond strength	قدرت پیوند
refractive power	قدرت شکست
combat power	قدرت رزمی
engine performance	قدرت موتور
rating plate	پلاک قدرت
cogency	قدرت عقیده
engine power	قدرت موتور
receptivity	قدرت پذیرش
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
reflecting power	قدرت انعکاس
authority figure	مظهر قدرت
puissance	توان قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
generator output	قدرت مولد
accelerating power	قدرت شتاب
seapower	قدرت دریایی
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
social power	قدرت اجتماعی
effective power	قدرت موثر
sea power	قدرت بحری
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power stroke	مرحله قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
scattering power	قدرت پراکندگی
fasces	قدرت مجازات
fire power	قدرت اتش
fire power	قدرت تیراندازی
almightiness	قدرت کامل
fluxing power	قدرت سیلان
countervailing power	قدرت همسنگ
source of power	منبع قدرت
power switch	کلید قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
pi accepting	قدرت پی پذیری
creativity	قدرت ابداع
dynamism	قدرت تحرک
ionic strength	قدرت یونی
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
purchasing power	قدرت خرید
creativity	قدرت خلاقه
palgwe	فوق قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
power	قدرت نیرو
world power	قدرت دنیوی
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
low power stage	طبقه کم قدرت
powering	قدرت نیرو
full	تمام قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
powered	قدرت نیرو
rod	میله قدرت
input power	قدرت ورودی
will to power	قدرت خواهی
firepower	قدرت شلیک
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
world power	قدرت جهانی
will-power	قدرت اراده
high power engine	موتورپر قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
hiding power	قدرت پوشش
superpower	ابر قدرت
superpowers	ابر قدرت
acidity	قدرت اسیدی
on	در اوج قدرت
leverage	قدرت نفوذ
heavens	قدرت پروردگار
heaven	قدرت پروردگار
enterprises	قدرت اقدام
enterprise	قدرت اقدام
power function	تابع قدرت
voltage source	منبع قدرت
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
imperium	قدرت مطلقه
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
power factor	ضریب قدرت
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
increase of power	افزایش قدرت
power distribution	پخش قدرت
stock-cars	قدرت و دوام
horse power	قدرت اسب