Dictiornary-Farsi | قدرت خلاقه قدرت ابداع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع


Other Matches

creativity	قدرت خلاقه
omnificent	دارای قدرت خلاقه
creativity	قدرت ابداع
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
vim	قدرت
strengths	قدرت
commanding	با قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
posse	قدرت
nerves	قدرت
posses	قدرت
strength	قدرت
sovereignty	قدرت
tension	قدرت
strenght	قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
tensions	قدرت
power takeoff	قدرت
vis	قدرت
will power <idiom>	قدرت
potency	قدرت
vigor	قدرت
nerve	قدرت
capability	قدرت
godown	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
might	قدرت
powered	قدرت
power	قدرت
energies	قدرت
vigour	قدرت
energy	قدرت
powers	قدرت
powering	قدرت
strong-arm	قدرت
strong arm	قدرت
zing	قدرت
power cable	کابل قدرت
can	قدرت داشتن
pi accepting	قدرت پی پذیری
power loss	گمگشتگی قدرت
power supplay	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
palgwe	فوق قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power structure	ساخت قدرت
acidity	قدرت اسیدی
monopoly power	قدرت انحصاری
on	در اوج قدرت
leverage	قدرت نفوذ
hands	قدرت توپگیری
power dissipation	اتلاف قدرت
fullest	تمام قدرت
power factor	ضریب قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
power distribution	پخش قدرت
full	تمام قدرت
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
power loss	تلف قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
power function	تابع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
firepower	قدرت شلیک
authoritarianism	قدرت طلبی
power failures	قطع قدرت
absorbency	قدرت جذب
absorption power	قدرت جذب
economic potential	قدرت اقتصادی
detection range	قدرت اکتشافی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
fasces	قدرت مجازات
fire power	قدرت اتش
fire power	قدرت تیراندازی
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
fluxing power	قدرت سیلان
generator output	قدرت مولد
combat power	قدرت رزمی
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
explosive force	قدرت انفجار
effective power	قدرت موثر
emissive power	قدرت صدور
driving power	قدرت محرکه
engine performance	قدرت موتور
engine power	قدرت موتور
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
explosive energy	قدرت انفجار
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
diagonal power	قدرت قطری
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
cogency	قدرت عقیده
economic power	قدرت اقتصادی
great power	کشور با قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
horse power	قدرت اسب
imperium	قدرت مطلقه
increase of power	افزایش قدرت
input power	قدرت ورودی
almightiness	قدرت کامل
ionic strength	قدرت یونی
adhesive stress	قدرت چسبندگی
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
authority figure	مظهر قدرت
authority symbol	نماد قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
circuit breaking capacity	قدرت قطع
heam yoei vooly	تئوری قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
bond strength	قدرت پیوند
hiding power	قدرت پوشش
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
high power engine	موتورپر قدرت
accelerating power	قدرت شتاب
super power	ابر قدرت
world power	قدرت جهانی
will-power	قدرت اراده
purchasing power	قدرت خرید
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
world power	قدرت دنیوی
will to power	قدرت خواهی
the finger of god	قدرت خدا
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
useful power	قدرت مفید
dynamism	قدرت تحرک
voltage source	منبع قدرت
authority	مرجع قدرت
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
power	قدرت نیرو
receptivity	قدرت پذیرش
source of power	منبع قدرت
social power	قدرت اجتماعی
seapower	قدرت دریایی
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
puissance	توان قدرت
power failure	قطع قدرت
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
resolving power	قدرت تفکیک
rating plate	پلاک قدرت
sights	قدرت دید
refractive power	قدرت شکست
sight	قدرت دید
reflecting power	قدرت انعکاس
prepotency	قدرت کامل
superpower	ابر قدرت
superpowers	ابر قدرت
heaven	قدرت پروردگار
heavens	قدرت پروردگار
power transmission	انتقال قدرت
stock car	قدرت و دوام
power test	ازمون قدرت
strenght	قدرت شدت
sea power	قدرت بحری
enterprise	قدرت اقدام
stock-car	قدرت و دوام
prepotence	قدرت کامل
enterprises	قدرت اقدام
stock-cars	قدرت و دوام
power supply cable	کابل منبع قدرت
federal authorities	قدرت دولت متحده
real purchasing power	قدرت خرید واقعی