English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cogency قدرت عقیده
Other Matches
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
tenet عقیده
thought عقیده
thoughts عقیده
i am not of his mind با او هم عقیده
advice عقیده
doctrines عقیده
viewpoint عقیده
creed عقیده
credo عقیده
credos عقیده
belief عقیده
faith عقیده
faiths عقیده
creedless بی عقیده
impression عقیده
viewpoints عقیده
impressions عقیده
creeds عقیده
ism عقیده
concept عقیده
opinions عقیده
concepts عقیده
brainchild عقیده
conception عقیده
idea عقیده
concepts عقیده ها
ideas عقیده ها
opinion عقیده
internal conception عقیده
doctrine عقیده
suggestion افهار عقیده
divarication اختلاف عقیده
have عقیده داشتن
tradition عقیده رایج
error عقیده نادرست
having عقیده داشتن
i maintain بر این عقیده ام که ...
my sentiment toward him عقیده من درباره او
freedom of belief ازادی عقیده
i maintain عقیده دارم که ...
dogmas عقیده دینی
suggestions افهار عقیده
dissension اختلاف عقیده
iam of the opinion that من براین عقیده ام که
pythagoreanism عقیده به تناسخ
errors عقیده نادرست
irreconcilableness سختی در عقیده
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
outside opinion عقیده مردم
hit off هم عقیده شدن
fortuitism عقیده به اتفاق
folkway عقیده عامه
swear by عقیده زیادداشتن به
dogma عقیده دینی
irreconcilability سختی در عقیده
the belief that با این عقیده که
convictions عقیده محکم
theosophism عقیده به عرفان
to agree in opinion هم عقیده بودن
espouses عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
espouse عقیده داشتن به
to think [of] عقیده داشتن
viewing نظریه عقیده
view نظریه عقیده
viewed نظریه عقیده
views نظریه عقیده
Marxism عقیده مارکس
espousing عقیده داشتن به
counterview عقیده مخالف
coniviction عقیده اطمینان
impressions عقیده خیال
turnabouts تغییر عقیده
turnabout تغییر عقیده
impression عقیده خیال
abjuration ترک عقیده
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
conviction عقیده محکم
pronouncements افهار عقیده رسمی
pronounce افهار عقیده کردن
pronouncement افهار عقیده رسمی
dissented اختلاف عقیده داشتن
dissents اختلاف عقیده داشتن
i was under theimpression that به این عقیده بودم که ...
dissent اختلاف عقیده داشتن
sentimental مبنی بر احساسات یا عقیده
dissentient مخالف عقیده اکثریت
orthodox دارای عقیده درست
pronounces افهار عقیده کردن
observing افهار عقیده کردن
observes افهار عقیده کردن
pass an opinion افهار عقیده کردن
suggesting افهار عقیده کردن
suggests افهار عقیده کردن
make a suggestion افهار عقیده کردن
express an opinion افهار عقیده کردن
suggest افهار عقیده کردن
observe افهار عقیده کردن
suggested افهار عقیده کردن
i stand to it that جدا عقیده دارم که
veers تغییر عقیده دادن
epicure پیرو عقیده اپیکور
epicures پیرو عقیده اپیکور
change of heart <idiom> تغیر عقیده دادن
Difference of opinion (in taste). اختلا ف عقیده ( سلیقه )
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
to venture an opinion جسارتاافهار عقیده کردن
to cherish an opinion عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
to change one's tune تغییر عقیده دادن
to be of the opinion that ... به این عقیده باشند که ...
differences of opinion اختلاف عقیده [نظر]
persuasion اطمینان عقیده دینی
persuasions اطمینان عقیده دینی
veered تغییر عقیده دادن
I find it's ... به نظر [عقیده] من این ...
I think it's ... به نظر [عقیده] من این ...
to make a suggestion افهار عقیده کردن
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
tradition عقیده موروثی عرف
opine افهار عقیده کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
soft shell دارای عقیده معتدل
liberty of conscience ازادی عقیده یا فکر
karaism عقیده به نص تورات رداحادیث
veer تغییر عقیده دادن
synecologic دارای عقیده به استمرار
irrationalism عقیده نامعقول یا چرند
john's own opinion عقیده خود جان
observed افهار عقیده کردن
self expressive پافشار در عقیده خود
pass an opnion افهار عقیده کردن
dogmatism افهار عقیده بدون دلیل
four freedoms ازادی در نطق و بیان عقیده
extremism افراط کاری عقیده افراطی
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
orthodoxly با عقیده از روی رشد راشدوار
opine نظر یا عقیده خود را افهارداشتن
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
legalism عقیده به اصالت و الویت قانون
persuasions نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
immersionism عقیده به غسل ارتماسی درتعمید
persuasion نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
his f. opinion عقیده ایی که پرورده وموردپسنداوست
social minded دارای عقیده سوسیالیستی اجتماعی
pragmatism تعصب دراثبات عقیده خود
apostasy ترک عقیده برگشتگی از دین
wrongheaded لجباز در عقیده و عمل سرسخت
like water off a duck's back <idiom> بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
aristotelian مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
aristotelean مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
upset the applecart <idiom> خراب شدن عقیده ونظر
to believe in palmistry بکف بینی عقیده داشتن
to be under the i. ihat... براین عقیده یا خیال بودن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
teutonism عقیده برتری نژادی المان
to fancy oneself عقیده خوب درباره خود داشتن
unorthodox دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
feminism عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
you are written عقیده یاسخن شما درست نیست
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
psilanthropism عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
abreact تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
psilanthropy عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
brainwashes اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
paradox عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
brainwash اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashed اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
paradoxes عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
bighead عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
to think badly of somebody درباره کسی نظر [عقیده] بدی داشتن
guerrilla جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
opportunism بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
monopsychism عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
guerrillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
guerillas جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
Public opinion is against the project. عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
monogenism عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
futurism اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
pelagianism PELA که عقیده اش این بودگناه موروثی بشر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com