English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
solvency قدرت پرداخت دین
Search result with all words
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
acid test ratio ضریب قدرت پرداخت
equal sacrifice theory مالیات بایدمتناسب با قدرت پرداخت افرادباشد
Other Matches
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
ability قدرت
authority قدرت
strengths قدرت
sovereignty قدرت
strength قدرت
posses قدرت
posse قدرت
abilities قدرت
capability قدرت
strong arm قدرت
strong-arm قدرت
vis قدرت
godown قدرت
zing قدرت
energy قدرت
vim قدرت
vigor قدرت
nerves قدرت
nerve قدرت
tension قدرت
tensions قدرت
forcing قدرت
potency قدرت
commanding با قدرت
will power <idiom> قدرت
energies قدرت
inauthoritative بی قدرت
force قدرت
power takeoff قدرت
might قدرت
strenght قدرت
forces قدرت
power قدرت
powering قدرت
powered قدرت
powers قدرت
vigour قدرت
destructivity قدرت تخریب
world power قدرت جهانی
authoritarians قدرت طلب
super power ابر قدرت
strenght قدرت شدت
enterprise قدرت اقدام
enterprises قدرت اقدام
source of power منبع قدرت
heaven قدرت پروردگار
heavens قدرت پروردگار
leverage قدرت نفوذ
authoritarian قدرت طلب
on در اوج قدرت
dynamism قدرت تحرک
acidity قدرت اسیدی
accelerating power قدرت شتاب
detectability قدرت اشکارسازی
detection range قدرت اکتشافی
voltage source منبع قدرت
magnitude شدت قدرت
dielectric power قدرت دی الکتریکی
monopoly power قدرت انحصاری
authoritarianism قدرت طلبی
circuit breaking capacity قدرت قطع
dielectric strength قدرت دی الکتریک
useful power قدرت مفید
full تمام قدرت
firepower قدرت شلیک
hands قدرت توپگیری
omnipotence قدرت تام
omnipotence قدرت مطلق
palgwe فوق قدرت
the finger of god قدرت خدا
world power قدرت دنیوی
diagonal power قدرت قطری
power failure قطع قدرت
will to power قدرت خواهی
fullest تمام قدرت
power failures قطع قدرت
puissance توان قدرت
power structure ساخت قدرت
power stroke مرحله قدرت
reflecting power قدرت انعکاس
refractive power قدرت شکست
power source منبع قدرت
power outege قطع قدرت
stock-cars قدرت و دوام
stock-car قدرت و دوام
stock car قدرت و دوام
power loss تلف قدرت
power supplay منبع قدرت
power test ازمون قدرت
power transmission انتقال قدرت
prepotency قدرت کامل
cutting capacity قدرت برش
rating plate پلاک قدرت
cutting power قدرت برش
receptivity قدرت پذیرش
sights قدرت دید
sight قدرت دید
damping power قدرت میرایی
prepotence قدرت کامل
rod میله قدرت
rods میله قدرت
power function تابع قدرت
power factor ضریب قدرت
seapower قدرت دریایی
posses قدرت قانونی
combat power قدرت رزمی
posse قدرت قانونی
pi accepting قدرت پی پذیری
staying power طاقت قدرت
power dissipation اتلاف قدرت
cogency قدرت عقیده
superpower ابر قدرت
deglutition قدرت بلع
superpowers ابر قدرت
sea power قدرت بحری
power cable کابل قدرت
discourse قدرت استقلال
resolving power قدرت تفکیک
retentivity قدرت نگهداری
power distribution پخش قدرت
saber rattling قدرت نمایی
countervailing power قدرت همسنگ
scattering power قدرت پراکندگی
scepter قدرت یا اقتدارسلطنتی
conveying capacity قدرت انتقال
power consumption مصرف قدرت
discourses قدرت استقلال
social power قدرت اجتماعی
solvency قدرت حلالپوشی
creativity قدرت ابداع
fasces قدرت مجازات
great power کشور با قدرت
almightiness قدرت کامل
explosive force قدرت انفجار
gripping power قدرت مهارکنندگی
explosive energy قدرت انفجار
heam yoei vooly تئوری قدرت
heavy current circuit breaker کلید قدرت
power switch کلید قدرت
adhesive stress قدرت چسبندگی
hiding power قدرت پوشش
fire power قدرت تیراندازی
high power engine موتورپر قدرت
power قدرت نیرو
absorption power قدرت جذب
creativity قدرت خلاقه
fire power قدرت اتش
authority symbol نماد قدرت
authority figure مظهر قدرت
basicity قدرت بازی
fluxing power قدرت سیلان
power loss گمگشتگی قدرت
generator output قدرت مولد
bearing capacity قدرت تحمل
engine power قدرت موتور
powered قدرت نیرو
authority مرجع قدرت
benumb بی قدرت کردن
resolution قدرت تشخیص
absorbency قدرت جذب
can قدرت داشتن
effective power قدرت موثر
economic power قدرت اقتصادی
ionic strength قدرت یونی
economic potential قدرت اقتصادی
powers قدرت نیرو
powering قدرت نیرو
low power stage طبقه کم قدرت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com