English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
position قراردادن امورات مربوط به وفایف
positioned قراردادن امورات مربوط به وفایف
Other Matches
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
function keys کلیدهایانجام وفایف
implied task وفایف استنتاجی
assignment of tasks تعیین وفایف
wifehood وفایف زوجیت
specified tasks وفایف تصریحی
muliebrity وفایف زنانه زنانگی
job description شرح وفایف شغلی
toe the line <idiom> انجام وفایف شخصی
assignment of tasks واگذار کردن وفایف
physiology علم وفایف الاعضاء
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
that is beyond my duty این از وفایف من خارج است
breaks خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
functional وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
break خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
he is nehgent of his duties در انجام وفایف خودسهل انگار است
physiological وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
entoptics شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
deontology وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
physiologic وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
second fiddle کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
this duty precedes all others این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
condonation اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
manning table جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
exquatur اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
pose قراردادن
posed قراردادن
set قراردادن
sets قراردادن
setting up قراردادن
posing قراردادن
poses قراردادن
carry (something) out <idiom> گماردن ،قراردادن
grace موردلطف قراردادن
overlays رویهم قراردادن
overlaying رویهم قراردادن
sabbattize سبت قراردادن
marginalizes در حاشیه قراردادن
positioned قراردادن یاگرفتن
marginalizing در حاشیه قراردادن
marginalized در حاشیه قراردادن
marginalize در حاشیه قراردادن
marginalising در حاشیه قراردادن
enclosing در جوف قراردادن
position قراردادن یاگرفتن
marginalises در حاشیه قراردادن
marginalised در حاشیه قراردادن
to hold responsible مسئول قراردادن
overlay رویهم قراردادن
graced موردلطف قراردادن
compacted تنگ هم قراردادن
compact تنگ هم قراردادن
subordinating تابع قراردادن
subordinates تابع قراردادن
compacting تنگ هم قراردادن
laps رویهم قراردادن
put upon طعمه قراردادن
put-upon طعمه قراردادن
subordinated تابع قراردادن
subordinate تابع قراردادن
to lay it on thick قراردادن کارگذاشتن
to lay it on with a trowel نهادن قراردادن
kennel درلانه قراردادن
kennels درلانه قراردادن
compacts تنگ هم قراردادن
graces موردلطف قراردادن
gracing موردلطف قراردادن
encloses در جوف قراردادن
enclose در جوف قراردادن
vise در پرس قراردادن
cradle درگهواره قراردادن
cradled درگهواره قراردادن
cradles درگهواره قراردادن
garland درحلقه گل قراردادن
sample نمونه قراردادن
sampled نمونه قراردادن
banter مورداستهزاء قراردادن
to aim ones gun at هدف قراردادن
plant در زمین قراردادن
plants در زمین قراردادن
garlands درحلقه گل قراردادن
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
rosters سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
parenthood مقام والدین وفایف والدین
roster سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
impugning مورد اعتراض قراردادن
impugned مورد اعتراض قراردادن
to boycott anation ملتی را تحریم قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
make for مورد حمله قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
to box up درجای تنگ قراردادن
scrutinized مورد مداقه قراردادن
provide دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
provides دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
to run the hazard خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
to put to use مورد استفاده قراردادن
to rangeoneself قراردادن سروسامان گرفتن
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
commissions زیر امر قراردادن
commissioning زیر امر قراردادن
commission زیر امر قراردادن
to turn to account مورداستفاده قراردادن سودبردن از
scrutinize مورد مداقه قراردادن
exhibit درمعرض نمایش قراردادن
exhibited درمعرض نمایش قراردادن
exhibiting درمعرض نمایش قراردادن
exhibits درمعرض نمایش قراردادن
cross file یک درمیان در دو جهت قراردادن
impresses : تحت تاثیر قراردادن
impressed : تحت تاثیر قراردادن
impress : تحت تاثیر قراردادن
paddock در حصار قراردادن غوک
paddocks در حصار قراردادن غوک
impressing : تحت تاثیر قراردادن
admire مورد شگفت قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
admires مورد شگفت قراردادن
scrutinising مورد مداقه قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
scrutinised مورد مداقه قراردادن
oppugn مورد بحث قراردادن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticising مورد انتقاد قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
criticised مورد انتقاد قراردادن
solarize درمعرض افتاب قراردادن
loft در زیر شیروانی قراردادن
goof around خود را مسخره قراردادن
fixes تعیین کردن قراردادن
putting قراردادن تحمیل کردن بر
put قراردادن تحمیل کردن بر
fool around خود را مسخره قراردادن
puts قراردادن تحمیل کردن بر
pull rank <idiom> تحت تفثیر قراردادن
eclipsed تحت الشعاع قراردادن
eclipses تحت الشعاع قراردادن
eclipsing تحت الشعاع قراردادن
fix تعیین کردن قراردادن
eclipse تحت الشعاع قراردادن
criticized مورد انتقاد قراردادن
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
aline دریک رشته قراردادن
lofts در زیر شیروانی قراردادن
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
impugned مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contests مورد تردید یا اعتراض قراردادن
hazards اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
releases قراردادن محصول جدید دربازار
impugn مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
release قراردادن محصول جدید دربازار
released قراردادن محصول جدید دربازار
contest مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested مورد تردید یا اعتراض قراردادن
hazarding اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
impugning مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
to draw a beads on هدف قراردادن قراول رفتن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
to make a fool of any one کسیرادست انداختن کسیرامسخره قراردادن
contesting مورد تردید یا اعتراض قراردادن
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
bacterize تحت تاثیر باکتری قراردادن
sty طویله خوک درطویله قراردادن
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
influence تحت نفوذ خود قراردادن
influenced تحت نفوذ خود قراردادن
influences تحت نفوذ خود قراردادن
impugns مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com