English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
Other Matches
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
format تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
formats تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
reads بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
award a contract قراردادی را واگذار کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to commit to paper نوشتن ثبت کردن
to fill in نوشتن خاکریزی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
overwrite جانویسی کردن جای نوشتن
commentated حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate حاشیه نوشتن یادداشت کردن
annotation نوشتن تذکرات تقریظ کردن
annotations نوشتن تذکرات تقریظ کردن
commentates حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating حاشیه نوشتن یادداشت کردن
spells املاء کردن درست نوشتن
prescribed نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribing نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribe نسخه نوشتن تعیین کردن
spell املاء کردن درست نوشتن
spelled املاء کردن درست نوشتن
prescribes نسخه نوشتن تعیین کردن
compensate تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
rubricize بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
rubricate بخط قرمز نوشتن یا چاپ کردن
contractual قراردادی
conventional قراردادی
defoult قراردادی
contracted قراردادی
advice code کد قراردادی
defaulted قراردادی
default قراردادی
defaults قراردادی
arbitrary قراردادی
bespoke قراردادی
based on a contract قراردادی
defaulting قراردادی
bespoken قراردادی
calibrate تنظیم کردن
calibrated تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regularized تنظیم کردن
regularizing تنظیم کردن
regularising تنظیم کردن
adjusts تنظیم کردن
adjustments تنظیم کردن
make out تنظیم کردن
regularised تنظیم کردن
lay down تنظیم کردن
frame تنظیم کردن
regularize تنظیم کردن
regulate تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
calibrating تنظیم کردن
adjust تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
tune تنظیم کردن
to make out تنظیم کردن
adjustment تنظیم کردن
adjusting تنظیم کردن
tunes تنظیم کردن
attends تنظیم کردن
to put in to shape تنظیم کردن
attending تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
calibrates تنظیم کردن
formulating تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
set up تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
formulate تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
regulated تنظیم کردن
regulates تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
to draw out تنظیم کردن
to draw up تنظیم کردن
redact تنظیم کردن
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
prosign علامت قراردادی
contractual relationship رابطه قراردادی
contracted weaver بافنده قراردادی
agreement water rate نرخ قراردادی اب
conventions ائین قراردادی
convectional current جریان قراردادی
contractual liability مسئوولیت قراردادی
agreed point نقطه قراردادی
conventional current جریان قراردادی
formal charge بار قراردادی
code نشانه قراردادی
arbitrary دلبخواه قراردادی
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
arbitrarily بطور قراردادی
unconventional غیر قراردادی
convention ائین قراردادی
spots تنظیم تیر کردن
preset از پیش تنظیم کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
draw up کارها را تنظیم کردن
ranging تنظیم تیر کردن
pre-sets از پیش تنظیم کردن
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
adjustments تنظیم و میزان کردن
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
set the clock ساعت را تنظیم کردن
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
tune up موتور را تنظیم کردن
pre-setting از پیش تنظیم کردن
pre-set از پیش تنظیم کردن
spot تنظیم تیر کردن
writes سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
legal assistance علایم قراردادی نقشه
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
base symbol علایم قراردادی مبنا
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols علایم قراردادی نظامی
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
adjusting میزان کردن تنظیم کنید
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
order سفارش دادن تنظیم کردن
replenished تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes تنظیم کردن روغن سلاحها
zeroes روی صفر تنظیم کردن
zeros روی صفر تنظیم کردن
replenish تنظیم کردن روغن سلاحها
zero روی صفر تنظیم کردن
adjusts میزان کردن تنظیم کنید
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
opened آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
phoneticism عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
taxies عضو گروه بازیگران قراردادی
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
taxied عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com