English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
English Persian
allied headquarters قرارگاه متفقین
Other Matches
allies متفقین
the allies متفقین
settings قرارگاه
headquarter قرارگاه
headquarters قرارگاه
general headquarters قرارگاه کل
subbase قرارگاه
setting قرارگاه
posts پادگان قرارگاه
alternate headquarters قرارگاه یدکی
headquarters detachment قسمت قرارگاه
headquarters قرارگاه فرماندهی
brigade headquarters قرارگاه تیپ
headquarters detachment بخش قرارگاه
central position قرارگاه مرکزی
matrix or matrices قرارگاه گوهر
posted پادگان قرارگاه
post- پادگان قرارگاه
post پادگان قرارگاه
headquarters battery اتشبار قرارگاه
hen roost قرارگاه مرغان
headquarters company گروهان قرارگاه
setting جای نگین قرارگاه
settings جای نگین قرارگاه
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
command یکان قرارگاه عمده
commands یکان قرارگاه عمده
commanded یکان قرارگاه عمده
establishment محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishments محل کار برقرار کردن قرارگاه
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com