English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (1 milliseconds)
English Persian
he fell a v to his ambition قربانی جاه طلبی خودشد
Other Matches
expandsionism توسعه طلبی
contentiousness نزاع طلبی
combativeness مبارزه طلبی
bellicosity جنگ طلبی
ambitiousness جاه طلبی
alarmism اشوب طلبی
abasement خواری طلبی
pacifism صلح طلبی
militancy نزاع طلبی
expansionist توسعه طلبی
authoritarianism قدرت طلبی
meliorism بهبود طلبی
monopolism انحصار طلبی
monopolization انحصار طلبی
monarchical سلطنت طلبی
secessionism تجزیه طلبی
royalism سلطنت طلبی
reformism اصلاح طلبی
poriomania اوارگی طلبی
nomadism اوارگی طلبی
indolence راحت طلبی
isolationism انزوا طلبی
ambition جاه طلبی
opportunism فرصت طلبی
expansionism توسعه طلبی
ambitions جاه طلبی
defiance مبارزه طلبی
sacrifices قربانی
vicarious saccifice قربانی
victim قربانی
sacrificing قربانی
immolation قربانی
victims قربانی
mactation قربانی
sacrifice قربانی
sacrificed قربانی
quarrelsomeness نزاع طلبی جنگجوئی
hedonism مکتب رفاه طلبی
pacifism ارامش طلبی صلحجویی
pacificism ارامش طلبی صلحجویی
feminism برابری طلبی زنان
adventurously باجرات مخاطره طلبی
reformism تجدید نظر طلبی
agoraphobia مرض انزوا طلبی
gage مبارزه طلبی گروگذاشتن
Unbounded ambition. جاه طلبی بی حد واندازه
anarchism هرج و مرج طلبی
separatism تفکیک تجزیه طلبی
revisionism تجدید نظر طلبی
He is a man of leisure. مردراحت طلبی است
victimization قربانی کردن
victimized قربانی کردن
two bishops sacrifice قربانی دو فیل
immolator قربانی کننده
offer a sacrifice قربانی کردن
prey طعمه قربانی
victimised قربانی کردن
victimize قربانی کردن
victimizes قربانی کردن
sacriticer قربانی کننده
victimising قربانی کردن
two bishops sacrifice قربانی لاسکر
victimology قربانی شناسی
victimises قربانی کردن
victimizing قربانی کردن
immolate قربانی شدن
mascots نظر قربانی
mascot نظر قربانی
talismans نظر قربانی
sacrifice قربانی کردن
talisman نظر قربانی
sacrificing قربانی کردن
sacrifices قربانی کردن
heave offering قربانی افراشتنی
hecatomb قربانی صدگاو
hecatomb قربانی همگانی
sacrificed قربانی کردن
He is an opportunist. آدم فرصت طلبی است
secession تجزیه طلبی انشعاب حزبی
quarelsomeness نزاع طلبی فتنه جوئی
anarchistic وابسته به هرج و مرج طلبی
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
power politics سیاست جبر زور طلبی
sacrifice قربانی کردن جانبازی
sacrifices قربانی کردن جانبازی
sacrificed قربانی کردن جانبازی
victimless crime جرم بدون قربانی
sacrificing قربانی کردن جانبازی
burnt sacrifice قربانی سوخته یا سوختنی
self immolation قربانی کردن خود
sacrificial فداکارانه وابسته به قربانی
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
gambits قربانی پیاده شطرنج در گشایش
sacrificed قربانی دادن فداکاری کردن
gambit قربانی پیاده شطرنج در گشایش
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
greek gift قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
sacrifice قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice قربانی برای شفاعت فداکاری
hieromancy طالع بینی ازروی قربانی
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
sacrificed قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificing قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing قربانی برای شفاعت فداکاری
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
cannon fodder [soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed] خوراک توپ [سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
imperialism استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com