Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
Other Matches
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
paleocrystic
یخ بسته از زمانهای پیشین
malam
اجری که از ان میسازند
boxes are made of wood
جعبه ها را از چوب میسازند
through thick and thin
<idiom>
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
shelving
موادیکه از ان تاقچه میسازند شیب
corralling
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corral
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corrals
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
pensile birds
پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
data logging
ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
gruyere
پنیرسوراخ سوراخ سویسی که ازشیرگاو میسازند د
marsh mallow
یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
fly amanita
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly bane
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
ivory black
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
fly agaric
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
helleborism
معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
gelignite
ماده ژلاتینی و منفجرهای که از نیترو گلیسیرین میسازند ژلیگنیت
out of step
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
sang banshin
قسمتهای دست
signal services
قسمتهای مخابراتی
field commands
قسمتهای رزمی
administrative services
قسمتهای اداری
weapon troops
قسمتهای ادوات
military services
قسمتهای نظامی
innards
قسمتهای داخلی
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
lobar
واقع در قسمتهای ریه
alate
دارای قسمتهای جناحی
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
modular
دارای قسمتهای کوچک
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
partite
منقسم به قسمتهای جدا جدا
health services
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
principle
اصلی
primarily
اصلی
initialling
اصلی
main attack
تک اصلی
mastered
اصلی
line link
خط اصلی
mainline
خط اصلی
mainline
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainlined
اصلی
isogeny
هم اصلی
masters
اصلی
parent
اصلی
basic
اصلی
trunk
خط اصلی
main door
در اصلی
germinal
اصلی
aboriginals
اصلی
basics
اصلی
aboriginal
اصلی
text
اصلی
primary
اصلی
texts
اصلی
main deck
پل اصلی
rudimental
اصلی
ingrown
اصلی
elementarily
اصلی
head
اصلی
inherent
اصلی
firsthand
اصلی
principals
اصلی
trunks
خط اصلی
vital
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
principal
اصلی
initialed
اصلی
master
اصلی
arches
اصلی
mainlining
اصلی
mainlining
خط اصلی
immanent
اصلی
mainlines
اصلی
mainlines
خط اصلی
organic
اصلی
fundametal
اصلی
arch-
اصلی
arch
اصلی
initialing
اصلی
initial
اصلی
intrinsic
اصلی
major
اصلی
majored
اصلی
primordial
اصلی
majoring
اصلی
essentials
اصلی
primitive
اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com