Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
English
Persian
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
Other Matches
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
post knotting
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
peneplane
فرسوده کردن زمین
gruel
تنبیه فرسوده کردن
peneplain
فرسوده کردن زمین
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
supplant
تعویض کردن
shift
تعویض کردن
to shift
تعویض کردن
alteration
تعویض کردن
supplants
تعویض کردن
supplanted
تعویض کردن
shifts
تعویض کردن
supplanting
تعویض کردن
shifted
تعویض کردن
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
substitute
تعویض کردن جابجاکردن
replaced
چیزی را تعویض کردن
switch over
تعویض کردن برق
substitute
تعویض جانشین کردن
replaces
چیزی را تعویض کردن
exchanges
مبادله کردن تعویض
replacing
چیزی را تعویض کردن
putting
تعویض کردن انداختن
puts
تعویض کردن انداختن
replace
چیزی را تعویض کردن
substituting
تعویض کردن جابجاکردن
exchange
مبادله کردن تعویض
exchanging
مبادله کردن تعویض
exchanged
مبادله کردن تعویض
substituting
تعویض جانشین کردن
put
تعویض کردن انداختن
substituted
تعویض جانشین کردن
substituted
تعویض کردن جابجاکردن
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
exchanging
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanges
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanged
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
erose
فرسوده
older
فرسوده
old
فرسوده
attrited
فرسوده
timeworn
فرسوده
doting
فرسوده
oldest
فرسوده
effete
فرسوده
rusty
فرسوده
forworn
فرسوده
forspent
فرسوده
fraying
چیز فرسوده
irk
فرسوده شدن
fray
فرسوده شدن
outwear
فرسوده شدن
care worn
فرسوده ازغم
obsolete
فرسوده متروک
irks
فرسوده شدن
irking
فرسوده شدن
frayed
فرسوده شدن
worn to a frazzle
فرسوده ساییده
wears
فرسوده شدن
frays
فرسوده شدن
forwearied
خسته فرسوده
wear
فرسوده شدن
irked
فرسوده شدن
wear out
کهنه و فرسوده شدن
to knock up
فرسوده شدن ازپادرامدن
beaten
چکش خورده فرسوده
seaworn
فرسوده در اثر دریا
dobbin
یابوی صحرائی یا فرسوده
back out
کهنه و فرسوده شدن
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
wear off
فرسوده و از بین رفته شدن
pileferable
اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
weatherworn
فرسوده در اثر باد و باران وهوا
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
signal services
قسمتهای مخابراتی
innards
قسمتهای داخلی
weapon troops
قسمتهای ادوات
sang banshin
قسمتهای دست
field commands
قسمتهای رزمی
administrative services
قسمتهای اداری
military services
قسمتهای نظامی
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
lobar
واقع در قسمتهای ریه
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
modular
دارای قسمتهای کوچک
alate
دارای قسمتهای جناحی
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
clearing
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearings
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
replacements
تعویض
interchanged
تعویض
resignation
تعویض
substitution
تعویض
shift
تعویض
quid pro quo
تعویض
refill
تعویض
resignations
تعویض
refilled
تعویض
quid pro quos
تعویض
refills
تعویض
refilling
تعویض
rotation
تعویض
interchanging
تعویض
switches
تعویض جا
switches
تعویض
switched
تعویض جا
switched
تعویض
switch
تعویض جا
switch
تعویض
switchover
تعویض
replacement
تعویض
replacing
تعویض
replaces
تعویض
substituent
تعویض
stage set
تعویض سن
interchange
تعویض
interchanges
تعویض
replace
تعویض
line feed
تعویض خط
replaced
تعویض
swapping
تعویض
shifted
تعویض
shifts
تعویض
shifted
نوبت تعویض
fungibility
قابلیت تعویض
fungible
قابل تعویض
replacement
تعویض قطعه
changing
تعویض مبادله
rotation
تعویض محل
replacements
تعویض یکانها
replacements
تعویض قطعه
request substitution
تقاضای تعویض
alternate
تعویض متناوب
restaging
تعویض محل
alternates
تعویض متناوب
frequency changing
تعویض فرکانس
commutating switch
کلید تعویض
illumination change
تعویض روشنایی
automatic carriage
تعویض خودکار
shift
نوبت تعویض
alternated
تعویض متناوب
turn over
برگردان تعویض
maintenance
تعویض قط عات و...
foreign exchange
تعویض خارجی
substitute
تعویض بازیگر
replacement
تعویض یکانها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com