Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
adnexa
قسمتهای متصل بهم زائده
Other Matches
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
run-off
زائده
anlage
زائده
run off
زائده
apophysis
زائده
tabs
زائده
measurement of air pressure
زائده
tab
زائده
processes
زائده
process
زائده
run-offs
زائده
dowel
زائده
excrescent
زائده
uncus
زائده
styloid process
زائده سهمی
glands
زبانه زائده
appendix
زائده کوچک
ears
خوشه زائده
ear
خوشه زائده
coronoid process
زائده منقاری
appendixes
زائده کوچک
gland
زبانه زائده
trimmings
قطع زائده ها
trimming
قطع زائده ها
uncinus
زائده قلابی
sanse serif
حروف بدون زائده
mastoditis
اماس زائده پستانی
odontoid
وابسته به زائده دندانی
thistledwon
زائده پر مانند خار
lobulate
دارای زائده کوچک
winglet
زائده بال مانند
trimming cutter
قطع کننده زائده ها
cirrate
دارای زائده و ضمیمه
palpus
زائده بند بندی
mouthpart
زائده نزدیک دهان
wing
بال مانند زائده حبابی
appendectomy
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
pterygoid process
زائده نازله عظم وتدی
pterygoid process
زائده نازله استخوان شب پرهای
transverse process
زائده جانبی ستون فقرات
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
trimming blade
تیغه قطع کننده زائده ها
winging
بال مانند زائده حبابی
trimming tool
ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
pentadactylate
دارای پنج زائده شبیه پنجه
innards
قسمتهای داخلی
field commands
قسمتهای رزمی
military services
قسمتهای نظامی
weapon troops
قسمتهای ادوات
administrative services
قسمتهای اداری
sang banshin
قسمتهای دست
signal services
قسمتهای مخابراتی
modular
دارای قسمتهای کوچک
syntax
هم اهنگی قسمتهای مختلف
lobar
واقع در قسمتهای ریه
alate
دارای قسمتهای جناحی
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
in other sectors
در قسمتهای دیگر جبهه
papilla
زائده بافتی ریشه پرو موی سر و بدن و امثال ان
ligule
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
pares
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeding
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weed
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pare
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
chemosphere
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
pared
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
mullion
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
reddendo singula singulis
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
munnion
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
epididymis
زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
threads
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
bow string truss
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
lobation
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
winging
پره زائده پره دار
wing
پره زائده پره دار
connected
متصل
conjunct
متصل
joint
متصل
continuous
متصل
contiguous
متصل
anchored
متصل به
on line
متصل
clung
متصل
basifixed
متصل در پایه
adjoined
متصل کردن
adjoin
متصل کردن
off line
غیر متصل
pan
متصل کردن
attachments
نمائات متصل
coherently
بطور متصل
pan-
متصل کردن
pans
متصل کردن
cartridge
بخش متصل
adjacent span
دهانه متصل
cartridges
بخش متصل
adjoins
متصل کردن
adjacent span
دهانه متصل
interlock
متصل شدن
interlocked
متصل شدن
interlocking
متصل شدن
interlocks
متصل شدن
male connector
متصل کننده نر
ligature
دخشههای متصل
connect
متصل کردن
lacer
متصل کننده
splicer
متصل کننده
link
متصل کردن
join
متصل کردن
joined
متصل کردن
tying
متصل کننده
joins
متصل کردن
tie down
متصل کردن
syndetic
متصل شده
connects
متصل کردن
joggled
متصل کردن
colligate
متصل کردن
connectedly
بطور متصل
connecting arrangement
ترتیب متصل
joggling
متصل کردن
joggles
متصل کردن
joggle
متصل کردن
coupler
متصل کننده
connective
متصل کننده
connector
متصل کننده
applies
متصل کردن
interurban
متصل بشهر ها
applying
متصل کردن
fixed shell
گلوله متصل
apply
متصل کردن
engagedness
متصل بهم
enjoins
بهم متصل کردن
enjoining
بهم متصل کردن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
enjoined
بهم متصل کردن
enjoin
بهم متصل کردن
tie in
<idiom>
به چیزدیگری متصل کردن
chockablock
بهم متصل وپیوسته
kirkyard
گورستان متصل بکلیسا
abutted
متصل بودن یاشدن
abuts
متصل بودن یاشدن
adjoin
افزودن متصل شدن
ballcocks
سیفون و ابزار متصل به آن
corbel-course
زیر سری متصل
catenate
پیوستن متصل کردن
shafting
میله بهم متصل
connected passes pawns
پیادههای رونده متصل
connected load
بار متصل شده
connected load
بار خارجی متصل
adjoins
افزودن متصل شدن
united pawns
پیادههای متصل شطرنج
ballcock
سیفون و ابزار متصل به آن
adjoined
افزودن متصل شدن
abut
متصل بودن یاشدن
parallel
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallels
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
تعداد آدرسهای متصل به هم
pin
متصل کردن به گیرافتادن
splice
باهم متصل کردن
pinned
متصل کردن به گیرافتادن
spliced
باهم متصل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com