English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
operating agency قسمت اجرایی
Search result with all words
executive افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executives افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
Other Matches
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ministerial اجرایی
executive اجرایی
administrant اجرایی
administrative اجرایی
executives اجرایی
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
command of execution ریاست اجرایی
execute statement حکم اجرایی
execute statement دستور اجرایی
executable statement جمله اجرایی
e. power نیروی اجرایی
executing agency شعبه اجرایی
feasability study مطالعات اجرایی
executive program برنامه اجرایی
executive system سیستم اجرایی
executive agent شعبه اجرایی
executive agent عامل اجرایی
executional requirement شرائط اجرایی
functional team تیم اجرایی
executive routine روال اجرایی
executive committee هیات اجرایی
technical اصولی اجرایی
operating program برنامه اجرایی
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
tax administration مسائل اجرایی مالیات
sanctions ضمانت اجرایی قانون
sanction ضمانت اجرایی قانون
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
escrow اجرایی پیدا میکند
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
cryptochannel سیستم اجرایی رمز
executive by law ایین نامه اجرایی
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
operand دستور اجرایی عمل کننده
Politburos کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
Politburo کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
self- برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
instalments قسمت
section قسمت
arm قسمت
batches قسمت
batch قسمت
plank قسمت
ratio قسمت
instalment قسمت
pieces قسمت
piece قسمت
sections قسمت
installments قسمت
segments قسمت
department قسمت
departments قسمت
division قسمت
divisions قسمت
feck قسمت
underfoot قسمت کف پا
caboodle قسمت
data division قسمت
segment قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
ratios قسمت
compartment قسمت
compartments قسمت
Corp قسمت
dole قسمت
sect قسمت
sects قسمت
snick قسمت
kismet قسمت
it fell to my lot to go قسمت
internode قسمت
in sections قسمت قسمت
in part در یک قسمت
head stall قسمت سر
compartmental قسمت قسمت
party قسمت
portions قسمت
rasher قسمت
portion قسمت
grist قسمت
canto قسمت
percentages قسمت
percentage قسمت
unit قسمت
units قسمت
detachment قسمت
cantos قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
rashers قسمت
partition قسمت
part قسمت
component قسمت
agency قسمت
detachments قسمت
partitions قسمت
components قسمت
agencies قسمت
northward قسمت شمالی
subsection قسمت فرعی
running part قسمت رونده
sale department قسمت فروش
sales department قسمت فروش
branches دایره قسمت
quadrant یک قسمت از چهاربخش
service department قسمت خدمات
signal corps قسمت مخابرات
organization یکان قسمت
organisations یکان قسمت
staff قسمت ستاد
retraining command قسمت ندامتگاه
subsections قسمت فرعی
activities قسمت یکان
activity قسمت یکان
branch دایره قسمت
organizations یکان قسمت
rear party قسمت عقبه
patrols قسمت گشتی
quaternion قسمت چهارگانه
patrolling قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
patrol قسمت گشتی
reconnaissance party قسمت شناسایی
divides قسمت کردن
foot قسمت پایینی
divide قسمت کردن
staffed قسمت ستاد
preludes قسمت مقدماتی
chapters قسمت باب
sappers قسمت مهندسی
portion سرنوشت قسمت
portions سرنوشت قسمت
slice سهم قسمت
seen قسمت سوم see
parcels قسمت گره
parcel قسمت گره
proportions سهم قسمت
proportion سهم قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com